[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
.
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
برای نویسندگان::
آرشیو مجله و مقالات::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
IFRAME

..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۹ نتیجه برای حکمت دوست

آزیتا حکمت دوست، عباس میرشفیعی، ابوالقاسم جزایری، محمدرضا اشراقیان، محمدمهدی فیض آبادی، رضا صداقت، کوان جکوبسون،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: شواهد متعددی مبنی بر نقش اسیدهای چرب امگا-۳ در کاهش التهاب ناشی از مواد شیمیایی وجود دارد. اما تا کنون، هیچ مطالعه‌ای اثر اسیدهای چرب مختلف را بر کولیت ناشی از سیتروباکتر بررسی نکرده است. هدف از این مطالعه، بررسی اثر روغن ماهی، روغن کانولا و روغن گلرنگ بر کولیت ناشی از سیتروباکتر است. مواد و روش‌ها: موش‌ها به طور تصادفی تحت رژیم با کالری یکسان و تنها متفاوت در نوع چربی به مدت ۳ هفته قبل و۱۰روز بعد از القای سیتروباکتر قرار گرفتند. هر گروه شامل ۹عدد موش بود. در روز دهم بعد از عفونت، قسمت انتهایی روده از نظر شاخص‌های التهابی، هسیتوپاتولوژی و تعداد سیتروباکترها بررسی شد. یافته ها‌: تعداد سیتروباکترها در تمام گروه‌ها مشابه بود، اما درجه التهاب در گروه تغذیه شده با روغن ماهی کمترین مقدار را داشت که به ترتیب در گروه روغن گلرنگ، روغن کانولا و رژیم معمولی درجه آن افزایش می‌یافت. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه، بیانگر آن است که در مدل کولیت التهابیِ ناشی از سیتروباکتر، هرچه نسبت مصرف امگا-۳ به امگا-۶ بیشتر باشد، میزان التهاب، کمتر است، اما اسیدهای چرب امگا-۳ تأثیری بر تعداد سیتروباکترها نداشته و تأثیر آنها فقط از طریق خاصیت ضدالتهابی ظاهر می‌شود.
آزیتا حکمت دوست، ابوالقاسم جزایری، عباس میرشفیعی، محمدمهدی فیض آبادی، محمدرضا اشراقیان، رضا صداقت، کوان جکوبسون،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: شواهد فراوان مبنی بر اثرات مفید لاکتوباسیل‌ها و بیفیدوباکترها در کاهش التهاب از یک سو و شواهد متعددی مبنی بر اثرات مفید اسیدهای چرب چند غیر اشباعی در کاهش التهاب، ما را بر آن داشت تا اثر متقابل روغن‌های مختلف و فلور میکروبی روده را در یک مدل تجربی کولیت بررسی کنیم. مواد و روش‌ها: موش‌های ۸ هفته‌ای نژاد BALB/C (۹ n=)، به مدت ۴ هفته تحت رژیم‌هایی قرار گرفتند که کالری آنها یکسان بوده و تنها تفاوت آنها در ترکیب چربی بود. ۲۰% کالری دریافتی از روغن ماهی، یا روغن کانولا یا روغن گلرنگ و یا رژیم معمول با چربی پیه بود. کولیت به وسیله تجویز اسید استیک به داخل رکتوم در روز ۲۱ القاء شد. شدت التهاب، آسیب‌های میکروسکوپیک و ماکروسکوپیک، بیان سیتوکین‌های التهابی، فلور میکروبی سکوم و پروفایل لیپیدی سرم، یک هفته بعد از القای کولیت بررسی شد. یافته ها‌: گروه تغذیه شده با رژیم معمول، بیشترین التهاب را نشان دادند. التهاب در گروه روغن گلرنگ، روغن کانولا و روغن ماهی به ترتیب کم شد (۰۵/۰>p). در گروه رژیم معمول، تعداد باکتریودسه‌ها به طور معنی‌داری بیشتر(۰۵/۰>p) و تعداد لاکتوباسیل‌ها به طور معنی‌داری کمتر از گروه‌های دیگر بود (۰۵/۰>p). همچنین روغن ماهی توانست میزان تری گلیسیرید پلاسمایی را به طور معنی‌داری کاهش دهد (۰۵/۰>p). نتیجه گیری: اسیدهای چرب غیراشباع می‌توانند فلور میکروبی روده را به سمت افزایش تعداد بیفیدوباکترها تغییر دهند. این اسیدهای چرب ممکن است در آینده به عنوان درمان کمکی در کولیت التهابی مورد استفاده قرار گیرند.
مهسا جلیلی، پروین میرمیران، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ويژه نامه زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده

میکروفلور روده شامل میکروارگانیسم‌های موجود در دستگاه گوارشی است که نقش مهمی در تنظیم سرعت متابولیسم موادمغذی دارند. هم‌چنین با تنظیم عملکرد سیستم ایمنی و تمایز و بلوغ سلول‌های ایمنی اثر بسزایی در پیشگیری و کنترل بیماری‌های التهابی سیستمیک از جمله چاقی و دیابت نوع دو دارند. برای انجام پژوهش مروری از موتورهای جستجوی Google scholar, Science direct, Elseveir به کلیدواژه‌های میکروفلور، التهاب و تغذیه استفاده شد. در بخش بحث از نظر اساتید صاحب نظر هم استفاده شد. عدم تعادل در نسبت میکروفلور طبیعی روده می‌تواند موجب اندوتوکسینمی متابولیک، افزایش آدیپوسیتی و نیز مقاومت به انسولین و التهاب مزمن شود. بین نوع و میزان دریافت مواد مغذی با نسبت میکروفلور روده ارتباط وجود دارد به طور مثال، در صورت تغییر طولانی مدت یک رژیم غذایی از رژیم پر چرب به پر کربوهیدرات تعداد باکتریوئیدها کاهش و تعداد پروتلا افزایش می‌یابد. از طرف دیگر باکتری‌های ساکن در روده با تولید اسیدهای چرب کوتاه زنجیر در تولید انرژی و افزایش جذب املاح دو ظرفیتی موثر هستند. میکروفلور سالم روده مانع از رشد و تکثیر بیش از حد میکروب‌های پاتوژن می‌شود و در اثر رقابت بر سر منابع غذایی از کلونیزاسیون آن‌ها پیشگیری می‌کنند که تجویز پروبیوتیک‌ها در مداخلات تغذیه‌ای نیز با این مکانیسم می‌تواند سودمند باشد. با افزایش آگاهی درباره ساختار ژنومیک و ترانسکریپتومیک میکروارگانیسم‌ها و مسیرهای متابولیکی آن‌ها امکان مداخلات اثر بخش افزایش یافته است. واژگان کلیدی: میکروفلور- تغذیه- التهاب- ایمنی-رژیم غذایی
غزاله اسلامیان، ناصر امیرجنتی، محمد رضا صادقی، بهرام رشیدخانی، سمیه پهلوان، آزاده هوشنگی، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۸، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: با توجه به کاهش غلظت دُکوزاهگزانوئیک اسید در غشای اسپرم مردان آستنواسپرم، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثرات تجویز توأم مکمل اسید دکوزاهگزانوئیک‌ و ویتامین E بر تغییرات اسیدهای چرب سرم و غشای اسپرم در این بیماران انجام شد. مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی تصادفی سه سوکور شاهد‌دار، از میان ۲۷۵ مرد مراجعه کننده به کلینیک مردان مرکز درمان ناباروری ابن سینا ۵۰ مرد آستنواسپرم با تحرک کلی اسپرم کمتر از ۵۰% و حرکت رو به جلوی اسپرم کمتر از ۲۵% به روش تقسیم تصادفی بلوکی طبقه‌بندی شده به دو گروه تقسیم شدند. افراد گروه آزمون به مدت ۱۲ هفته، روزانه ۴۶۵ میلی‌گرم دکوزاهگزانوئیک‌ اسید و ۶۰۰ واحد بین‌المللی ویتامین E و افراد گروه شاهد روزانه دو کپسول دارونما دریافت کردند. پارامترهای اسپرم، میزان اسیدهای چرب سرم و غشای اسپرم، دریافت‌های غذایی، شاخص‌های تن‌سنجی و میزان فعالیت بدنی در ابتدا و انتهای پژوهش اندازه‌گیری شدند. آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون‌های Student's t-test، Paired t test، Wilcoxon، Mann-Whitney، ANCOVA و Repeated measurement انجام گرفت. یافتهها: از بین ۵۰ فردی که در پژوهش شرکت کردند، ۲۲ نفر در گروه آزمون و ۲۰ نفر در گروه شاهد پژوهش را به پایان رساندند. در گروه مداخله، تعداد اسپرم‌ها (۰۰۱/‌۰>p)، غلظت اسپرم‌ها (۰۳۷/‌۰=p)، درصد کل اسپرم‌های متحرک (۰۰۱/‌۰>p)، درصد اسپرم‌های دارای حرکت رو به جلو (۰۰۱/‌۰>p)، درصد دکوزاهگزانوئیک اسید اسپرم (۰۰۱/‌۰>p)، غلظت ویتامین E (۰۰۱/‌۰>p) و دکوزاهگزانوئیک اسید سرم (۰۰۱/‌۰>p) در مقایسه با گروه دارونما افزایش معنی‌داری یافت. میانگین تغییرات  انحراف معیار درصد کل اسپرم‌های متحرک و درصد دکوزاهگزانوئیک اسید اسپرم به ترتیب ۲۴/۲  ۶۰/۳ و ۵۷/‌۰  ۸۸/۲ بود (۰۰۱/‌۰>p). نتیجه گیری: دریافت توأمِ مکمل اسید دکوزاهگزانوئیک‌ و ویتامین E در مردان آستنواسپرم، به افزایش دکوزاهگزانوئیک اسید اسپرم و تحرک اسپرم منجر می‌شود. احتمالاً دریافت اسید دکوزاهگزانوئیک‌ همراه با اثر محافظتی ویتامین E به عنوان آنتی‌اکسیدان، در بهبود اختلال حرکت اسپرم مؤثر است. واژگان کلیدی: اسید دکوزاهگزانوئیک‌، ویتامین E، آستنواسپرمی، تحرک اسپرم، مردان نابارور
طناز اسلام پرست، حسین پوستچی، فرهاد زمانی، مریم شرف خواه، رضا ملک زاده، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: شواهدی مبنی بر اثر سینبیوتیک‌ها بر بیماری کبد چرب غیرالکلی NAFLD وجود دارد. هم‌چنین، ارتباط بین سینبیوتیک‌ها با کبد و ایجاد پاسخ‌های التهابی در دست بررسی است. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر مکمل‌یاری سینبیوتیک بر آنزیم‌های کبدی، شاخص‌های التهابی و میزان فیبروز کبدی در افراد مبتلا به NAFLD بود. مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینیِ تصادفیِ دو سوکور ۵۲ فرد مبتلا به NAFLD به دو گروه تقسیم شدند و به مدت ۲۸ هفته تحت مداخله با کپسول سینبیوتیک (روزانه ۲ کپسول، هر کپسول حاوی ۷ سویه‌ی باکتریایی به همراه فروکتوالیگوساکارید) یا دارونما قرار گرفتند. تمامی افرادِ دو گروه برنامه‌ی غذایی و توصیه‌های فعالیت بدنی طی مطالعه دریافت کردند. آنزیم‌های کبدی، شاخص‌های التهابی سرم و میزان فیبروز کبدی در ابتدا و انتهای پژوهش و شاخص‌های تن‌سنجی و میزان فعالیت بدنی افراد در ابتدا و هفته‌ی چهاردهم و انتهای پژوهش تعیین شدند. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم‌افزار STATA۱۱ انجام گرفت. یافتهها: تفاوت معنی‌داری در متغیرهای زمینه‌ای در ابتدای مطالعه بین دو گروه مشاهده نشد. پس از ۲۸ هفته، آنزیم‌های کبدی، شاخص‌های التهابی و میزان فیبروز کبدی در گروه مکمل در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی‌داری کاهش یافت (۰۰۱/۰P<). در گروه مکمل میزان فیبروز kPa ۹۹/۲ نسبت به ابتدای مداخله کاهش یافت (۰۰۱/۰>P). نتیجه گیری: مکمل‌یاری با سینبیوتیک باعث بهبود آنزیم‌های کبدی، شاخص‌های التهابی و میزان فیبروز کبدی در افراد مبتلا به NAFLD شد. واژگان کلیدی: بیماری کبد چرب غیرالکلی، سینبیوتیک، شاخص‌های التهابی
علیرضا قائمی، فروغ اعظم طالبان، آزیتا حکمت دوست، علیرضا رفیعی، وحید حسینی، زهره امیری، رضا همایونفر، حافظ فاخری،
دوره ۸، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: بیماری کبد‌ چرب ‌غیرالکلی یا NAFLD (Non-alcoholic fatty liver disease) شایع‌ترین بیماری کبدی در دنیاست که در حال حاضر درمانی برای آن وجود ندارد. گام اول درمان، استفاده از رژیم‌کاهش ‌وزن است، اما درجه و میزان کاهش ‌وزن مورد نیاز جهت بهبود بیماری هنوز مشخص نشده ‌است. مطالعه حاضر به منظور تعیین اثرات کاهش ‌وزن بر شاخص‌های بیماری کبد چرب انجام شد. مواد و روشها: ۵۰ بیمار مبتلا به NAFLD به مدت ۶ ماه تحت رژیم غذایی با انرژی ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ کیلوکالری کمتر از انرژی مورد نیاز آنها )بر حسب وزن تعدیل ‌شده( قرار گرفتند. شاخص‌های تن‌سنجی، دریافت ‌تغذیه‌ای، فعالیت ‌بدنی و آنزیم‌های کبدی در ابتدای مطالعه و ماه های سوم و ششم مداخله بررسی و همچنین چربی‌های خون، مالون‌دی‌آلدهید، TNF-α، اینترلوکین-۶ و سیتوکراتین ۱۸ در ابتدا و ماه ششم اندازه‌گیری شدند. براساس میزان کاهش ‌وزن بیشتر یا کمتر از ۵% وزن اولیه، بیماران به دو گروه پایبند و غیر پایبند به رژیم تقسیم شدند. یافتهها: ۴۴ بیمار مداخله را کامل کردند. ۲۵ بیمار در گروه پایبند به رژیم (۷/۹% کاهش وزن) و ۱۹ بیمار در گروه غیرپایبند به رژیم (۹/۱% کاهش وزن) قرار گرفتند. بعد از مداخله، شاخص‌های تن‌سنجی وزن (۰۵/۰> P)، نمایه توده بدن (۰۰۱/۰>P) و دور کمر (۰۰۱/۰>P) در هر دو گروه کاهش یافتند. در گروه پایبند ، فشارخون دیاستولیک (۰۰۱/۰> P)، کلسترول تام (۰۰۴/۰= P)، LDL (۰۰۷/۰= P)، تری‌گلیسرید (۰۳۵/۰= P)، آنزیم‌های کبدی (۰۰۱/۰ >P) و سیتوکراتین ۱۸ (۰۰۳/۰=P) کاهش معنی‌دار داشتند. نتیجه گیری: مداخله انحصاری کاهش ‌وزن به عنوان اولین گام در مدیریت بیماران مبتلا به بیماری کبد‌ چرب ‌غیر‌الکلی توصیه می‌گردد. واژگان کلیدی: کبد چرب غیر الکلی، رژیم غذایی، کاهش وزن، سیتوکراتین ۱۸
فروزان فقیه زاده، پیمان ادیبی، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۸، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: رزوراترول یک ترکیب آنتی اکسیدانی می‌باشد که سودمند بودن آن در برخی بیماری‌ها نشان داده شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر مکمل رزوراترول بر سطح آنزیم‌های کبدی، فاکتور‌های التهابی و درجه استئاتوز کبدی در بیماران مبتلا به کبد چرب غیر الکلی می‌باشد. مواد و روشها: پنجاه بیمار مبتلا به کبد چرب غیر الکلی به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده مکمل رزوراترول و دارونما تقسیم شدند. بیماران روزانه یک عدد کپسول (رزوراترول یا دارونما مصرف می‌کردند). تمامی افراد دو گروه برنامه ی غذایی و توصیه‌های فعالیت بدنی طی مطالعه دریافت کردند. آنزیم‌های کبدی، فاکتورهای التهابی، درجه استئاتوز کبد، میزان فعالیت بدنی و شاخص‌های تن سنجی در شروع و پایان مطالعه اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با نرم افزار SPSS۱۶ و آزمون‌های کولموگروف- اسمیرنوف، تی زوجی، تی مستقل و کای ۲ انجام شد. یافتهها: تفاوت معنی داری در متغیر‌های زمینه ای در ابتدای مطالعه بین دو گروه مورد مطالعه مشاهده نشد. در انتهای مطالعه سطح آنزیم کبدی ALT، و فاکتورهای التهابی hs-CRP در گروه مصرف کننده مکمل رزوراترول در مقایسه با دارونما به طور معنی‌داری کاهش یافت (۰۵/۰ >P). درجه استئاتوز کبدی نیز در گروه مداخله نسبت به دارونما کاهش معنی‌داری نشان داد (۰۵/۰>P). نتیجه گیری: با توجه به اثرات مثبت مکمل یاری با رزوراترول در بهبود آنزیم‌های کبدی و درجه استئاتوز کبدی در بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی، می‌توان مصرف آن را به این بیماران توصیه نمود. واژگان کلیدی: کبد چرب غیر الکلی، رزوراترول، فاکتورهای التهابی
مریم صمصامی، ناصر ابراهیمی دریانی، پریسا رضانژاد، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۹، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: کولیت زخمی نوعی از بیماری‌های التهابی روده است که فاکتورهای التهابی و ایمنی در ایجاد آن نقش دارند. رزوراترول ترکیبی با اثرات سودمند ضد التهابی و آنتی‌اکسیدانی است. هدف این مطالعه بررسی تأثیر مکمل یاری رزوراترول بر برخی فاکتور‌های التهابی و کیفیت زندگی در افراد مبتلا به کولیت زخمی بود. مواد و روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور روی ۵۰ بیمار مبتلا به کولیت زخمی انجام گرفت. بیماران طی مطالعه به مدت ۶ هفته روزانه یک عدد کپسول (رزوراترول ۵۰۰ میلی گرم یا دارونما) دریافت کردند. فاکتور‌های التهابی و اندازه‌های تن‌سنجی و همین طور امتیاز IBDQ-۹ در بیماران دو گروه در ابتدا و انتهای مطالعه بررسی شد. تجزیه و تحلیل آماری داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار STATA۱۲ صورت گرفت. یافتهها: تفاوت معنی‌داری در متغیر‌های زمینه‌ای بین دو گروه مورد مطالعه در ابتدای مطالعه مشاهده نشد. نتایج این مطالعه حاکی از آن بود که مصرف مکمل رزوراترول پس از ۶ هفته موجب کاهش معنی‌داری در hs-CRP و TNF-α پلاسمایی و فعالیت NF-κB نسبت به گروه شاهد شد (۰۰۱/۰ > P). این کاهش پس از تعدیل برای ویتامین C همچنان معنی‌دار باقی ماند (۰۰۰۱/۰‌>‌P). همچنین امتیاز IBDQ-۹ در گروه مداخله نسبت به دارونما، افزایش معنی‌داری یافت (۰۰۱/۰(p<. نتیجه گیری: یافته‌های مطالعه حاضر نشان داد که مصرف رزوراترول ممکن است در بیماران مبتلا به کولیت زخمی مفید باشد. واژگان کلیدی: بیماری‌های التهابی روده، کولیت زخمی، رزوراترول، فاکتورهای التهابی
پونه دوّلو خونگر، سید رضا سبحانی، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۴ )
چکیده

سابقه و هدف: یکی از شایع‌ترین اختلالات پوستی دوران نوجوانی و بلوغ، آکنه ولگاریس می‌باشد. مطالعات متعدد، نتایج بحث برانگیز متفاوتی را در مورد تنوع رژیم غذایی و پاتوفیزیولوژی این بیماری بیان نموده‌اند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط امتیاز تنوع غذایی DDS (Dietary Diversity Score) و آکنه ولگاریس در دختران مدارس راهنمایی و دبیرستان‌های شهر تهران است. مواد و روشها: این مطالعه مورد- شاهدی بین ۱۳۵ بیمار آکنه ولگاریس و ۱۳۵ دختر نوجوان بدون هیچ علائمی از آکنه در سال ۱۳۹۳ صورت گرفت. درجه بندی شدت آکنه براساس معیار Consensus Conference On Acne Classification بود. از دو یاد آمد ۲۴ ساعته خوراک برای ارزیابی دریافت غذایی معمول افراد استفاده شد. تنوع غذایی براساس امتیازدهی به ۵ گروه غذایی بر اساس هرم غذایی دپارتمان غذا و کشاورزی آمریکا محاسبه گردید. وزن، قد و نمایه توده بدن طبق روش استاندارد اندازه گیری شد. افراد براساس محدوده چارک‌های امتیاز تنوع غذایی تقسیم بندی شدند. یافتهها: میانگین (± انحراف معیار) امتیاز کل تنوع غذایی افراد مبتلا به آکنه و سالم به ترتیب (۷۳/۱±۷۷/۵، ۸۵/۱±۶۴/۵ و ۰۵/۰
بیتا بیضایی، عسل نشاط بینی طهرانی، آزیتا حکمت دوست، بهرام رشیدخانی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده

سابقه و هدف: با توجه به درصد بالای جمعیت دختران نوجوان در ایران و شیوع بالای اضافه وزن و چاقی آنها، و بار اجتماعی-اقتصادی چاقی، تشخیص رژیم غذایی مطلوبی که از افزایش وزن جلوگیری کند، ضروری می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط تبعیت از الگوی رژیم مدیترانه ای (Mediterranean Dietary Pattern- MDP) با اضافه وزن و چاقی در دختران نوجوان شهر تهران انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه مقطعی، ۲۸۰ دختر نوجوان شرکت داشتند که از دبیرستان های شهر تهران به صورت نمونه گیری طبقه بندی شده چند مرحله ای، انتخاب شدند. پس از تکمیل پرسشنامه های اطلاعات عمومی، فعالیت بدنی، بسامد خوراک و اندازه گیری های تن سنجی، امتیاز تبعیت از MDP محاسبه شد. داده ها با نرم افزار ۲۱ SPSS آنالیز شدند. ارتباط تبعیت از MDP با اضافه وزن و چاقی با آزمون پست هاک بونفرونی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: ۳/۱۳% از کل افراد دارای اضافه وزن و ۵/۱۲% از آنها چاق بودند. انحراف معیار ± میانگین MSDPS برابر با ۶۴/۵ ± ۹۹/۱۵ بود. تبعیت از MDP با تحصیلات مادر، میزان انرژی دریافتی ارتباط مثبت معنی دار داشت (۰۵/۰P<). میان MSDPS با اضافه وزن و چاقی نوجوانان ارتباط آماری معتی داری مشاهده نشد. نتیجه گیری: پیروی از MDP میان دختران نوجوان تهرانی پایین می باشد. ارتباطی میان میزان تبعیت از MDP و اضافه وزن و چاقی در آنها وجود ندارد. اگرچه میزان تحصیلات مادر بر میزان تبعیت فرزندان از آن تاثیر مثبت دارد. 


زهرا یاری، مهران رحیملو، حسین پوستچی، ناصر ابراهیمی دریانی، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۴ )
چکیده

سابقه و هدف: شواهدی مبنی بر ارتباط مدیریت عوامل خطر کبد چرب غیرالکلی از جمله چاقی، مقاومت به انسولین و دیابت، دیس لیپیدمی، استرس اکسیداتیو و التهاب با بزرک شناخته شده است. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر بزرک بر آنزیم‌های کبدی، میزان استئاتوز و فیبروز کبدی در افراد مبتلا به کبد چرب غیرالکلی بود.

مواد و روشها: در این کار آزمایی بالینی کنترل‌دار، ۵۰ فرد مبتلا به کبد چرب غیرالکلی به دو گروه تقسیم شدند. افراد گروه شاهد به مدت ۱۲ هفته، توصیه‌های تغذیه‌ای و فعالیت بدنی و افراد گروه مداخله روزانه یک پیمانه ۳۰ گرمی بزرک آسیاب شده را علاوه بر این توصیه‌ها دریافت کردند. آنزیم‌های کبدی و همچنین میزان استئاتوز و فیبروز کبدی افراد در ابتدای پژوهش و پایان هفته دوازدهم اندازه‌گیری گردید. شاخص‌های تن‌سنجی و میزان فعالیت بدنی افراد نیز در ابتدا و پایان مطالعه تعیین شد. آنالیز آماری با استفاده از نرم‌افزار SPSS نسخه ۲۰ انجام گرفت.

یافتهها: از بین ۵۰ نفر که داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند، ۲۴ نفر در گروه مداخله و ۲۲ نفر در گروه شاهد، پژوهش را به پایان رساندند. تفاوت معنی‌داری در متغیرهای مخدوش‌کننده در ابتدای مطالعه بین دو گروه مورد مطالعه مشاهده نشد. پس از ۱۲ هفته، غلظت سرمی آنزیم‌های کبدی در گروه مداخله در مقایسه با گروه شاهد به‌طور معنی‌داری کاهش بیشتری یافت (۰۵/۰>‌P). همچنین بهبود شاخص‌های فیبروز و استئاتوز کبدی در گروه مداخله معنی‌دارتر از گروه شاهد بود (به ترتیب: ۰۳/۰P< و ۰۴/۰P<) به‌طوری که در گروه دریافت‌کننده بزرک، میزان فیبروز و استئاتوز به ترتیب KPa۲۶/۱ و dB/m ۴۷ نسبت به ابتدای مداخله کاهش داشت در حالی که این کاهش در گروه شاهد به ترتیب KPa۷۸/۰ و dB/m۴۵/۱۵ بود.

نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد بزرک می‌تواند روش درمانی جدیدی در اصلاح کبد چرب غیرالکلی به شمار آید.


لیلا دهقانیان، احمد روستایی، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: سندرم روده تحریک‌پذیر (IBS) یک بیماری مزمن و ناتوان کننده با اختلالات عملکرد دستگاه گوارش و با اثرات جدی و مضر بر کیفیت زندگی  است. با توجه به تأثیرات مثبت ویتامین D بر سیستم ایمنی بدن و نفوذپذیری روده، مطالعه حاضر، با هدف بررسی تأثیر مکمل یاری ویتامین D  بر بهبود علائم بیماری سندرم روده تحریک‌پذیر طراحی شد.

مواد و روشها: ۶۶ بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر، که کمبود ویتامین D داشتند به‌طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند بیماران یک عدد کپسول ویتامینD۳ ( IU۵۰۰۰۰ ) به‌صورت ژل نرم  یا دارونما (آرد برنج) در هفته به مدت ۸ هفته مصرف می‌کردند (تمامی افراد دو گروه توصیه‌های غذایی و  فعالیت بدنی را طی مطالعه دریافت کردند). سطح سرمی کله کلسیفرول، شدت علائم بالینی و شاخص‌های تن‌سنجی در شروع و پایان مطالعه  اندازه‌گیری شد تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار  SPSS انجام شد.

یافتهها: در این پژوهش، مصرف ویتامین D موجب افزایش معنی‌دار در سطح سرمی این ویتامین (با اختلاف میانگین قبل منهای بعد از مطالعه: ۱۴±۲۴/۲۳- ) و کاهش معنی‌دار در شدت علائم بالینی بیماری بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر گردید (۰۵/۰p<).

نتیجه گیری: دریافت قرص ویتامین  Dمی‌تواند در بهبود کیفیت زندگی و کاهش شدت علائم بیماری در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر که دچار کمبود ویتامین مذکور هستند مؤثر باشد.

واژگان کلیدی: سندرم روده تحریک‌پذیر، ویتامین ، کارآزمایی بالینی


عسل نشاط بینی طهرانی، بیتا بیضایی، آزیتا حکمت دوست، رضا مولودی، بهرام رشیدخانی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: برخی از مطالعات، نقش محافظتی الگوی رژیمی مدیترانه‌ای MDP (Mediterranean Dietary Pattern) را در پیشگیری از اختلالات روانی نشان داده‌اند. هدف این مطالعه، تعیین رابطه میزان تبعیت از MDP با افسردگی، اضطراب و استرس در دختران نوجوان شهر تهران بود.

مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی ۲۸۰ دختر دانش‌آموز ۱۸-۱۵ ساله شهر تهران به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. دریافت‌های غذایی معمول افراد در طول یک سال گذشته با استفاده از پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک و میزان تبعیت آنها از MDP با روش امتیاز تبعیت از این الگوی غذایی MSDPS (Mediterranean-Style Dietary Pattern Score) تعیین شد. امتیاز خرده مقیاس‌های مربوط به اختلالات روانی با استفاده از پرسشنامه DASS-۲۱ (Depression Anxiety Stress Score) سنجش شد. آزمون پست هاک بونفرونی جهت مقایسه میانگین امتیاز هر یک از خرده مقیاس‌های مذکور بین بالاترین و پایین‌ترین پنجک‌های MSDPS مورد استفاده قرار گرفت.

یافتهها: پس از تعدیل اثر تمامی متغیرهای مخدوش گر احتمالی امتیاز خرده مقیاس افسردگی در افراد پنجک پنجم MSDPS به طرز معناداری (۰۴/۰P=) کمتر از این امتیاز در افراد پنجک اول بود (تفاوت پنجک پنجم و اول=۷۲/۴- و ۲۲/۰-۶۷/۹-= ۹۵% CI). در حالی که، هیچ گونه ارتباط معنی‌دار دیگری میان افراد پنجک اول و پنجم MSDPS از نظر امتیاز خرده مقیاس‌های اضطراب و استرس مشاهده نشد.

نتیجه گیری: تبعیت از MDP می‌تواند با کاهش شانس ابتلا به علایم افسردگی مرتبط باشد.

واژگان کلیدی: الگوی غذایی مدیترانه‌ای، افسردگی، اضطراب، استرس، دختران نوجوان

مهران رحیملو، زهرا یاری، آزیتا حکمت دوست، سید علی علویان، سید علی کشاورز،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۵ )
چکیده

سابقه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی یکی از شایع‌ترین اختلالات کبدی در جهان است. پاتوژنز این بیماری با چاقی و مقاومت به انسولین مرتبط می‌باشد. با توجه به وجود شواهدی از اثربخشی مکمل زنجبیل بر عوامل خطر مرتبط با این بیماری، این مطالعه با هدف بررسی اثر مکمل زنجبیل بر سطوح آنزیم‌های کبدی و میزان استئاتوز و فیبروز کبدی بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی انجام شد.

مواد و روشها: در این کارآزمایی بالینی دوسوکور، ۵۰ بیمار مبتلا به کبد چرب غیرالکلی به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شده و به مدت ۱۲ هفته تحت مکمل یاری با ۲ گرم زنجبیل و یا دارونما قرار گرفتند. تمامی بیماران در طول دوره مداخله، توصیه‌های تغذیه‌ای و فعالیت بدنی دریافت کردند. سطوح آنزیم‌های کبدی، میزان استئاتوز و فیبروز کبدی و شاخص‌های تن‌سنجی در ابتدا و انتهای مطالعه برای تمام بیماران اندازه‌گیری شد. آنالیز داده‌ها با استفاده از نسخه ۲۰ نرم‌افزار آماری SPSS صورت گرفت.

یافتهها: ۲۳ نفر در گروه مداخله و ۲۱ نفر در گروه کنترل موفق به اتمام مداخله شدند. تفاوت معنی‌داری در متغیرهای زمینه‌ای در ابتدای مطالعه بین دو گروه دیده نشد. بعد از ۱۲ هفته مداخله سطوح آنزیم‌های کبدی آلانین آمینو ترانسفراز، گاما گلوتامیل ترانسفراز و نیز میزان استئاتوز کبدی در گروه دریافت کننده مکمل زنجبیل نسبت به دارونما به طور معنی‌داری کاهش یافت (۰۰۱/۰>P)، اما تفاوت میزان کاهش فیبروز کبدی و آسپارتات آمینو ترانسفراز بین دو گروه معنی‌دار نبود (به ترتیب: ۳۹/۰=P و ۸۸۶/۰=P).

نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد زنجبیل می‌تواند روش درمانی جدیدی در اصلاح کبد چرب غیرالکلی به شمار آید.

واژگان کلیدی: بیماری کبد چرب غیرالکلی، زنجبیل، آنزیم‌های کبدی، استئاتوز و فیبروز کبدی


زهرا دارابی، مینا درند، زهرا یاری، شهرام آگاه، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۸ )
چکیده

سابقه و هدف: سیترولین یک اسید آمینه غیرضروری مشتق شده از هندوانه می‌باشد که اثرات مثبت آن بر روی بهبود تحمل گلوکز، متابولیسم چربی و انرژی دیده شده است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر مکمل یاری با سیترولین بر سطح آنزیم‌های کبدی و درجه استئاتوز و فیبروز کبدی در بیماران مبتلا به کبد چرب غیرالکلی می‌باشد.
مواد و روشها: در یک مطالعه کارآزمایی بالینی، پنجاه بیمار مبتلا به کبد چرب غیر الکلی به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده مکمل سیترولین و دارونما تقسیم شدند. بیماران روزانه چهار عدد کپسول۵۰۰ میلی گرمی سیترولین و یا دارونما را به مدت سه ماه مصرف کردند. تمامی افراد دو گروه برنامه ی غذایی و توصیه‌های فعالیت بدنی را در ابتدای مطالعه دریافت نمودند. آنزیم‌های کبدی، درجه استئاتوز و فیبروز کبد، میزان فعالیت بدنی و شاخص‌های تن‌سنجی در شروع و پایان مطالعه اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با نرم افزار SPSS۲۱ و آزمون‌های تی زوجی و تی مستقل انجام شد.
یافتهها: تفاوت معنی‌داری در متغیرهای زمینه‌ای در ابتدای مطالعه بین دو گروه مشاهده نشد. در انتهای مطالعه سطح سرمی آنزیم کبدی ALT  و استئاتوز کبدی در گروه مصرف کننده سیترولین در مقایسه با دارونما به طور معنی‌داری کاهش یافت (۰۵/۰>P). سطح سرمی آنزیم ALT  به میزان(U/L)  ۲۶/۷ در گروه مورد کاهش داشت در حالی که در گروه شاهد (U/L)  ۱۹/۷ افزایش داشت. اما سطح سرمی AST و GGT  و همچنین میزان فیبروز کبدی تفاوت معنی‌داری در بین دو گروه نشان نداد (۰۵/۰P).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که سیترولین می‌تواند موجب کاهش سطح سرمی ALT و درجه استئاتوز شود ، اگرچه تفاوت معنی‌داری بین دو گروه یافت نشد. همچنین سیترولین اثر معنی‌دار بر میزان فیبروز و سایر آنزیم‌های کبدی نداشت. لذا مطالعات بیشتری جهت بررسی نقش سیترولین بر روی کبد و حفاظت از آن با دوز و مدت زمان متفاوت مورد نیاز است.

مینا موحدیان، زهرا یاری، سوسن محمدی، بهناز آبدار اصفهانی، فرشته پاشایی خامنه، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۵، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده

سابقه و هدف: دانه سویا یکی از منابع پروتئین گیاهی به شمار می‌رود و دارای اجزای مختلفی از جمله اسید آمینه های شاخه دار ، پپتیدهای فعال زیستی، ایزوفلاون، فیبر محلول و اسیدهای چرب ضروری امگا ۳ بوده و دارای اثرات درمانی مفیدی بر بیماری‌های مزمن می باشد. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط مصرف سویا با شدت بیماری سیروز کبدی می باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، ۶۸ بیمار مبتلا به سیروز سرپایی، با میانگین سنی ۵۴ سال وارد مطالعه شدند. به منظور ارزیابی مرحله بیماری از نمره Child-Pugh و MELD استفاده شد. دریافت رژیم غذایی با استفاده از یک پرسشنامه بسامد غذایی معتبر ۱۶۸ موردی مورد سنجش قرار گرفت. ارتباط بین سویا و منابع غذایی حاوی سویا، شاخص‌های آنتروپومتریک و شدت بیماری مورد بررسی قرار گرفت. نسبت شانس  (OR)و فواصل اطمینان ۹۵% (CI) با استفاده از رگرسیون لجستیک برای شاخص Child-Pugh ( شدت بیماری به صورت کیفی) و رگرسیون ترتیبی برای شاخص MELD (شدت بیماری به صورت کمی) استفاده گردید.
یافتهها: تفاوت معنی‌داری در متغیرهای زمینه‌ای در ابتدای مطالعه بین دو گروه مشاهده نشد. بین شدت بیماری به صورت کیفی
(
Child-Pugh) با سهک‌های دریافت سویا و محصولات آن ارتباط معنی‌داری دیده شد (۰۵/ ۰p<). همچنین ارتباط بین شدت بیماری به صورت کمی (MELD) با میزان دریافت سویا و محصولات آن بر اساس سهک‌های طبقه بندی شده مورد بررسی قرار گرفت. از نظر آماری ارتباط معنی‌داری بین گروه دریافت کننده مقادیر بیشتر سویا و شدت کمتر بیماری مشاهده شد (۰۵/ ۰p<).
نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که مصرف سویا با شدت سیروز کبدی ارتباط معکوس دارد. جهت تایید نتایج مطالعه حاضر، به انجام مطالعات آینده نگر و مطالعات مداخله ای نیاز است.
سمیرا راستگو، ناصر ابراهیمی دریانی، دکتر آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۰ )
چکیده

سابقه و هدف: سندرم روده تحریک پذیر یک اختلال عملکردی شایع روده می‌باشد که با وجود بار سنگین اقتصادی و روانی و کاهش شدید کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به این سندرم، متاسفانه هنوز درمان قطعی برای این اختلال وجود ندارد. با توجه به این که گلوتامین قادر به کاهش نفوذ پذیری بیش از حد روده و همچنین تغییر در فلور میکروبی روده می‌باشد و احتمالاً موجب بهبود عملکرد سد روده‌ای و جمعیت میکروبی دوست‌دار روده می‌گردد، این مطالعه با هدف بررسی اثر مکمل گلوتامین در مقایسه با پروتئین ایزو وی بر علائم بالینی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر صورت گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی تصادفی دوسو کور با ۴۲ بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر ۱۸ تا ۷۰ سال از هر دو جنس زن و مرد به مدت ۶ هفته انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. یک گروه، مکمل گلوتامین و گروه دیگر مکمل ایزو وی را به صورت ۵ گرم سه بار در روز مصرف نمودند. امتیاز شدت علائم بالینی و کیفیت زندگی داوطلبان در ابتدا و انتهای مطالعه اندازه‌گیری شد.
یافتهها: امتیاز کل شدت علائم بالینی (۰۱۵/۰=p)، تکرر درد‌های شکمی (۰۲۸/۰=p) و نارضایتی از عادات روده ای (۰۰۱/۰ = p) در گروه گلوتامین کاهش معنی‌داری نسبت به گروه مصرف کننده ایزو وی داشتند. به طوری که در گروه گلوتامین شدت علائم بالینی، تکرر دردهای شکمی و نارضایتی از عادات روده‌ای به ترتیب به میزان ۱۷۸، ۳۴ و ۳۷ امتیاز نسبت به ابتدای مداخله کاهش یافتند.
نتیجه گیری: مکمل گلوتامین می‌تواند به عنوان یک درمان کمکی همراه با رژیم غذایی کم FODMAPs (الیگوساکاریدها، دی ساکاریدها، مونوساکاریدها و پلی ال‌های تخمیرپذیر) برای تسکین بیشتر علائم پیشنهاد گردد.

سمیرا سلطانیه، ماریه صلواتی زاده، حسین پوستچی، زهرا یاری، آسیه منصور، محمد ابراهیم خمسه، مجتبی ملک، فریبا علائی شهمیری، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۷، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۱ )
چکیده

سابقه و هدف: : با توجه به شیوع بالای کبد چرب غیر الکلی در بیماران دیابتی نوع ۲ و عوارض مخرب در کنار هم قرار گرفتن این دو بیماری، هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بین عوامل تغذیه ای مانند شاخص فیتوکمیکال رژیمی، عوامل تن‌سنجی مرتبط با چاقی شکمی و پیشرفت کبد چرب در بیماران دیابتی نوع ۲ می‌باشد.
مواد و روشها: در این مطالعه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو با  (Controlled Attenuation Parameter (CAP) score ۲۷۰≤، اندازه‌گیری شده با روش الاستوگرافی گذرا (TE)) در گروه NAFLD و بیماران دیابت نوع دو با CAP score ۲۷۰> در گروه کنترل قرار گرفتند. شاخص فیتوکمیکال رژیمی (DPI) بر اساس داده‌های بدست آمده از پرسشنامه بسامد خوراکی ۱۴۷ آیتمی محاسبه گردیدند. هم چنین، اندازه گیری‌های تن‌سنجی و ترکیب بدن با استفاده از DEXA  (Dual-energy X-ray absorptiometry) انجام گردید. نسبت شانس و فاصله اطمینان (OR, ۹۵% CI) پیشرفت کبد چرب در بیماران دیابتی برای شاخص‌های ذکر شده در گروه‌های مختلف آن‌ها با استفاده از رگرسیون لجستیک و مدل‌های تعدیل شده بدست آمد.
یافتهها: گروه NAFLD متشکل از ۱۳۳ و گروه کنترل متشکل از ۶۷ شرکت کننده می‌باشند. افرادی که مصرف بالاتر از میانه شاخص فیتوکمیکال رژیمی (DPI) داشتند، پس از تعدیل همه مخدوشگر‌ها به میزان ۶۵% خطر کمتری برای پیشرفت کبد چرب نشان دادند (OR = ۰,۳۵, ۹۵% CI: ۰.۱۲-۰.۹۸, P = ۰.۰۴۸). پس از تعدیل مخدوشگر‌ها و به طور مستقل از BMI، رابطه مستقیم معنی‌داری بین بالاترین سهک Trunk to Leg Ratio (TLR) (OR = ۷,۹۹, ۹۵% CI: ۲.۴۳-۱۲۶.۲۶, P = ۰.۰۰۱) و Metabolic Score for Visceral Fat (METS-VF) (OR = ۴,۵۵, ۹۵% CI: ۱.۴۶-۱۴.۲, P = ۰.۰۰۷) و پیشرفت کبد چرب یافت شد.
نتیجه گیری: عوامل فیتوکمیکالی رژیم غذایی دارای اثرات محافظتی بر پیشرفت NAFLD در بیماران دیابتی می‌باشد. هم چنین عوامل تن‌سنجی METS-VF و TLR به عنوان دو شاخص جدید اندازه گیری چاقی شکمی که عامل خطری برای پیشرفت NAFLD می‌باشد، معرفی شدند.
 
نویده خدادادی، امیر صادقی، حسین پوستچی، بهنود عباسی، مریم نیلقاز، آزیتا حکمت دوست،
دوره ۱۸، شماره ۴ - ( زمستان ۱۴۰۲ )
چکیده

سابقه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی  NAFLD ( Nonalcoholic fatty liver disease) به عنوان یک بیماری مزمن شناخته شده که شیوع آن در سراسر جهان در حال افزایش بوده و در صورت عدم درمان می‌تواند به سیروز و فیبروز کبدی منجر شود. استاندارد طلایی به منظور تشخیص NAFLD و نیز تعیین میزان فیبروز کبدی بیوپسی کبد می‌باشد ولی به عنوان یک روش تهاجمی تلقی شده که می‌تواند منجر به عوارض جانبی احتمالی گردد. بنابراین، استفاده از برخی از روش‌های غیر تهاجمی پیشنهاد می‌شود. هدف از مطالعه حاضر  ارزیابی اثر مداخله رژیم شبه روزه داری و مکمل دانه بزرک در مقایسه با گروه کنترل بر فیبروز کبدی از طریق پانل نشانگر غیرتهاجمی و فیبرواسکن در بیماران مبتلا به NAFLD بود.
مواد و روشها: تغییرات فیبروز کبدی در پنجاه بیمار مبتلا به NAFLD  تحت تأثیر رژیم شبه روزه داری به همراه مصرف ۳۰ گرم روزانه از مکمل دانه بزرک و نیز گروه کنترل تحت یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده به مدت ۱۲ هفته بررسی شد. در ابتدا و انتها قد و وزن شرکت کنندگان اندازه‌گیری شد. شاخص توده بدنیBMI  (Body Mass Index)، پرسشنامه فعالیت بدنی (فعالیت جسمی با استفاده از پرسشنامه بین‌المللی  (IPAQ و یاد آمد ۲۴ ساعته از بیماران در ابتدا و انتها تکمیل شد. روش‌های ارزیابی فیبروز کبدی که در ابتدا و انتهای مطالعه استفاده شد شامل فیبرواسکن و محاسبه پانل نشانگر غیرتهاجمی شامل  Fibrosis۴ (FIB-۴)، AST Aspartate aminotransferase Platelet Ratio Index (APRI)  و Body mass index, AST/ALT Alanine aminotransferase ratio, Diabetes (BARD) بود.
یافتهها: در نهایت ۴۵ نفر بیمار مبتلا به NAFLD با میانگین سن ۸۳/۴۶ سال و میانگین BMI برابر با ۷۹/۳۲ کیلوگرم بر متر مربع وارد آنالیز شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که پس از رعایت رژیم شبه روزه داری و مصرف دانه بزرک در مقایسه با گروه کنترل تغییرات آماری معنی‌داری بر روی فاکتور‌های مرتبط با فیبروز کبدی شامل فیبرواسکن (۵۰۷/۰=P BARD(۳۹۶/۰=P FIB-۴(۹۸۴/۰=P) و  APRI(۶۸۲/۰= P) بعد از ۱۲ هفته مشاهده نشد.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که نتایج فیبرواسکن و شاخص‌های BARD،FIB-۴   و APRI در ارزیابی تغییرات فیبروز کبدی پس از مداخله ی صورت گرفته مشابه بود. مطالعات آتی با حجم نمونه بالاتر برای تأیید این نتایج مورد نیاز است.

صفحه 1 از 1     

Iranian Journal of  Nutrition Sciences and Food  Technology
Persian site map - English site map - Created in 0.14 seconds with 45 queries by YEKTAWEB 4710