۹ نتیجه برای زاهدی
آتوسا سعیدپور، مسعود کیمیاگر، صالح زاهدی اصل، محمد رضا وفا، اصغر قاسمی، علیرضا ابدی، مریم سعادت دانشپور، مریم زرکش،
دوره ۶، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده
سابقه و هدف: شواهدی در زمینه اثرات متقابل سطوح انسولین و دآسیل گرلین (DAG) وجود دارد، اما ارتباط بین درصد اسیدهای چرب اشباع و غیر اشباع در روغنهای خوراکی مختلف و در قالب رژیم غذایی پرچرب با ترشح هورمونهای انسولین و DAG بررسی نشده است. مطالعه حاضر به منظور بررسی و مقایسه تأثیر منابع مختلف چربی رژیمی و میزان اشباع اسیدهای چرب بر سطوح پلاسمایی انسولین و DAG و تعیین ارتباط DAG با عملکرد انسولین انجام شد.
مواد و روشها: موشهای صحرایی نر در حال رشد از نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه رژیمهای غذایی پرچرب دارای کره (HF-B)، روغن سویا (HF-S)، روغن زیتون (HF-O) و روغن ماهی (HF-F) و یک گروه استاندارد (ST) تقسیم شدند. نمونههای خون بعد از ۸ هفته در وضعیت غیر ناشتا و بعد از ۲۴ ساعت ناشتا جمعآوری شدند. اضافه وزن، دریافت غذا، شاخصهای گلوکز، DAG پلاسما و HOMA-IR به عنوان شاخص مقاومت به انسولین ارزیابی شدند.
یافتهها: وزن و دریافت غذا در رژیمهای HF-B و HF-Sبالاتر از گروههای دیگر بود (۰۵/۰>P). در گروه HF-B، سطح انسولین و HOMA-IR ناشتا نسبت به رژیمهای ST، HF-O و HF-F بالاتر بود (۰۵/۰>P). در گروه HF-B، سطح DAG ناشتا نسبت به رژیمهای HF-F، HF-O و ST پایینتر بود (۰۵/۰>P)؛ به علاوه، در گروه HF-F سطح DAG به طور معنیداری بالاتر از رژیم HF-S بود (۰۵/۰>P).
نتیجه گیری: از آنجا که گروههای با رژیمهای حاوی اسیدهای چرب تک غیر اشباعی و چند غیر اشباعی امگا ۳، وزن و دریافت غذای پایینتری نشان دادند، احتمال وجود دارد که این روغنهای رژیمی از راه افزایشDAG، اشتها و به دنبال آن، وزن را کاهش دهند و بنابراین، در کاهش سطح انسولین یا HOMA-IR نقش داشته باشند.
واژگان کلیدی: روغن ماهی، روغن زیتون، روغن سویا، کره، مقاومت به انسولین، دآسیل گرلین
نیما طیبی نژاد، تیرنگ نیستانی، بهرام رشیدخانی، بهاره نیکویه، علی کلایی، نسترن شریعت زاده، ملیحه زاهدی راد،
دوره ۷، شماره ۳ - ( پاييز ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: افزایش غلظت فراوردههای نهایی گلیکاسیون (AGEs) و استرس اکسیداتیو نقش مهمی در عوارض دیررس دیابت دارد. به تازگی، اثرات سودمند بهبود وضعیت ویتامین D بر وضعیت گلیسمی مبتلایان به دیابت نوع۲ نشان داده شده است. هدف این مطالعه، ارزیابی تأثیر مصرف دوغ غنی شده با ویتامین D و توأم ویتامین D و کلسیم بر سطوح سرمی AGEs و ox-LDL در بیماران دیابت نوع ۲ بود.
مواد و روشها: ۶۰ بیمار دیابتی در محدوده سنی ۳۰ تا ۶۰ سال به طور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند: ۱. دوغ ساده (۱۵۰ میلیگرم کلسیم بدون ویتامین D در ۲۵۰ میلیلیتر)، ۲. دوغ غنی شده با ویتامین D (IU ۵۰۰ ویتامین D و ۱۵۰ میلیگرم کلسیم)، ۳. دوغ غنی شده با ویتامین D و کلسیم (IU ۵۰۰ ویتامین D و ۲۵۰ میلیگرم کلسیم). بیماران ۱۲ هفته روزانه ۲ بطری دوغ مصرف کردند. ارزیابیهای رژیمی، تنسنجی و آزمایشگاهی در آغاز و پایان مداخله انجام شد.
یافتهها: میانگین غلظت سرمی ۲۵(OH)D در گروه دوم از nmol/L۱/۳۰±۶/۴۰ به nmol/L ۶/۳۲±۸/۷۶ (۰۰۱/۰>p) و در گروه سوم از nmol/L۷/۳۸±۱/۴۵ به nmol/L ۳/۳۵±۷/۷۲ (۰۰۱/۰>p) افزایش یافت. گلوکز ناشتا (۰۱۶/۰p= و۰۴۰/۰p= )، انسولین (۰۰۱/۰>p و ۰۰۹/۰p= )، HbA۱c ( به ترتیب ۰۰۱/۰p= و ۰۰۳/۰p= )، HOMA-IR (۰۰۱/۰>p و ۰۰۲/۰p= ) و سطوح سرمی AGEs (۰۲۹/۰p= و ۰۰۱/۰p= ) در گروههای دوم و سوم نسبت به گروه اول کاهش معنیداری داشت. تغییر معنیدار درون گروهی و بین گروهی در ox-LDL مشاهده نشد.
نتیجه گیری: دریافت روزانه دوغ غنی شده با ویتامین D با یا بدون کلسیم موجب افزایش غلظت ۲۵(OH)D ، بهبود شاخصهای گلیسمی و کاهش AGEs در بیماران دیابتی شد، اما بر ox-LDL تأثیری نداشت.
واژگان کلیدی: ۲۵- هیدروکسی ویتامین D، فراوردههای نهایی گلیکاسیون، LDL اکسیده، غنیسازی، دیابت نوع۲
نسترن شریعت زاده، ملیحه زاهدی راد، تیرنگ نیستانی، بهاره نیکویه، حمید علوی مجد، علی کلایی، نیما طیبی نژاد، سودابه هروی فرد، شبنم سالک زمانی، مریم سلیمانی،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ويژه نامه زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: از آنجایی که التهاب سیستمیک در ایجاد عوارض دراز مدت دیابت نقش مهمی دارد، این مطالعه برای تحقیق اثر ویتامین D دریافتی همراه با کلسیم یا بدون کلسیم بر روی شاخصهای التهابی خاص بیماران دیابتی نوع ۲ انجام شد.
مواد و روشها: این کارآزمایی بالینی تصادفی دو سوکور بر روی ۹۰ مرد و زن ۶۰-۳۰ ساله دیابتی نوع ۲ انجام شد. بیماران شرکت کننده به صورت تصادفی به ۳ گروه دریافت کننده دوغ( دو بطری ml ۲۵۰ در روز ) تقسیم شدند . ۱. گروه دریافت کننده دوغ ساده (PD) : هر بطری حاوی: mg ۱۵۰ کلسیم، بدون ویتامین D قابل اندازه گیری. ۲. گروه دریافت کننده دوغ غنی شده با ویتامین D (DD): : هر بطری حاویIU ۵۰۰ ویتامین D و mg ۱۵۰ کلسیم. ۳. گروه دریافت کننده دوغ غنی شده با ویتامین D و کلسیم (CDD): هر بطری حاوی IU ۵۰۰ ویتامین D و mg ۲۵۰ کلسیم. تغییرات شاخصهای التهابی ارزیابی شد.
یافتهها: در دو گروه DD و CDD غلظت شاخصهای پروتئین واکنشگر c، IL-۱β، IL-۶، فیبرینوژن و پروتئین ۴ پیوندی با رتینول در مقایسه با ابتدای مطالعه کاهش معنیدار داشت. در گروه CDD کاهش پروتئین واکنشگر C و فیبرینوژن در مقایسه با گروه DD بیشتر ولی معنیدار نبود. در دو گروه DD و CDD افزایش معنیدار در غلظت آدیپونکتین سرم دیده شد (۰۵/۰< P). در گروه CDD متوسط تغییرات آدیپونکتین بالاتر از گروه PD بود (۰۲۱/۰ =P).
نتیجه گیری: دریافت روزانه دوغ غنی شده با ویتامین D در دیابتیهای نوع ۲ باعث بهبود شاخصهای التهابی میشود. کلسیم اضافی فقط بر شاخص ضد التهابی آدیپوکین مانند آدیپونکتین تأثیر مفید دارد.
کلید واژهها: ویتامینD، التهاب، ادیپوکینها، دیابت نوع ۲
سپیده اسدزاده، ملیحه زاهدی راد، تیرنگ رضا نیستانی، نسترن شریعت زاده، سکینه شب بیدار، ابوالقاسم جزایری، محمد رضا اشراقیان، آناهیتا هوشیار راد، علی کلایی، نیلوفر خلجی،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ويژه نامه زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: کمبود ویتامینD و التهاب با بیماریهای قلبی عروقی ارتباط دارند. در این مطالعه تأثیر مصرف روزانه دوغ غنی شده با ویتامین D بر نشانگرهای التهابی افراد دیابتی نوع ۲ بررسی شد.
مواد و روش ها: در یک کارآزمایی کنترل شده تصادفی ۱۲ هفتهای، بیماران دیابتی دریافتکننده دوغ به دو گروه تقسیم شدند: دوغ ساده (PD) و دوغ غنی شده با D۳ (FD) ۲ بطری ml۲۵۰در روز. در شروع و پایان مداخله قند خون، توده چربی بدن و نشانگرهای التهاب سیستمیک: پروتئین واکنشگر C (hsCRP) ، آمیلوئید Aسرم (SAA)، اینتر لوکین IL-۶,IL-۱۰ و فاکتور نکروز تومور TNF)-α) سرم ارزیابی شد. دادهها بر حسب داشتن توزیع نرمال یا غیر نرمال به ترتیب به صورت میانگین ± انحراف معیار یا میانه بیان شدند.
یافتهها: در گروه دریافتکننده دوغ غنی شده در مقایسه با گروه دوغ ساده افزایش معنیداری در OH)D) ۲۵ سرم دیده شد، که این افزایش با تغییرات معنیدار دیگر فاکتورها مانند TNF-α (۰۴۴/۰=p)، IL-۶ (۰۰۲/۰=p)، hsCRP (۰۰۱/۰p<) و SAA (۰۲۲/۰p=) و IL-۱۰ (۰۱۳/۰p=) همراه بود. تفاوتهای بین گروهی در hsCRP، SAA و IL-۶ حتی پس از تعدیل تفاوتهای کمی شاخص کنترل انسولین معنیدار باقی ماند (به ترتیب ۰۰۱/۰ >p ، ۰۰۱/۰ >p و ۰۰۹/۰ p=).
نتیجهگیری: بهبود وضعیت ویتامین D افراد دیابتی نوع ۲ منجر به اصلاح نشانگرهای التهاب سیستمیک شده و در نتیجه از پیامدهای بیماریهای قلبی عروقی و سایر عوارض دیابت جلوگیری مینماید.
واژگان کلیدی : ویتامین D، التهاب سیستمیک، دیابت نوع ۲، CRP))، سیتوکینها
نسترن شریعت زاده، ملیحه زاهدی راد، تیرنگ رضا نیستانی، علی کلایی، نیلوفر خلجی، اعظم غروی، مریم سلیمانی،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ويژه نامه زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: دیابت ملیتوس نوع ۲ (T۲DM) معمولا افراد را تحت عوارض کوتاه و دراز مدت قرار میدهد. هدف از این تحقیق تعیین اثرات احتمالی دوز فیزیولوژیک لیکوپن و توده چربی بدن بر روی سیستم ایمنی هومورال در بیماران دیابتی نوع ۲ بود.
مواد و روشها: ۳۵ دیابتی نوع ۲ با سن ۹±۵۴ سال (زن و مرد) انتخاب و وارد کار آزمائی بالینی دو سوکور مورد- شاهدی ۲ ماهه شدند. بعد از دوره ۲ هفتهای پاکسازی با منع مصرف منابع غذائی لیکوپن، بیماران ۸ هفته به دو گروه دریافت کننده مکمل لیکوپن (mg/d۱۰) (۱۶=n) یا پلاسبو (۱۹=n) تقسیم شدند. به بیماران آموزش داده شد که در طول مطالعه حتی الاامکان رژیم غذائی و فعالیت بدنی خود را تغییر ندهند.
یافتهها: در گروه دریافت کننده مکمل لیکوپن سطح سرمی لیکوپن افزایش داشت (۰۰۱/۰< P). در حالی که دریافت رژیمی انرژی و مواد مغذی آنها تغییری نداشت، در گروه دریافت کننده مکمل لیکوپن نسبت ظرفیت آنتیاکسیدانی تام به شاخص مالون دی آلدئید بهطور معنیداری افزایش یافت (۰۰۷/۰=P). سطح سرمی لیکوپن بهطور معنی داری با IgG آنها ارتباط داشت (۰۰۸/۰=p و ۳۳۸/۰= r). در مقابل، تغییرات سطح سرمی لیکوپن بهطور مستقیم با IgM آنها رابطه داشت (۰۴۴/۰ =p و ۴۱۵/۰= r). تغییرات مقادیر توده چربی به شکل قابل توجهی مستقیما با IgG رابطه داشت (۰۴۴/۰ =p و ۴۱۵/۰ = r) اما رابطه معکوسی با IgM دیده شد (۰۲۱/۰ =p و ۴۶۹/۰ - = r).
نتیجهگیری: در صورتی که چربی بدنهای باعث بهبود سیستم ایمنی هومورال سازگار شود، احتمالا لیکوپن از طریق ممانعت از تشکیل MDA/LDL، باعث کاهش پاسخ ایمنی هومورال بخش سازگار وابسته به T cell میشود. این یافته دلالت بر نقش پیشگیری کننده لیکوپن از بروز عوارض دراز مدت دیابت، بخصوص آتروژنز دارد.
واژگان کلیدی: دیابت ملیتوس نوع ۲، توده چربی، لیکوپن، استرس اکسیداتیو
ملیحه زاهدی راد، نسترن شریعت زاده، تیرنگ نیستانی، شبنم سالک زمانی، حمید علوی مجد، آناهیتا هوشیار راد، علی کلایی، اعظم غروی، اعظم دوست محمدیان،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ويژه نامه زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: مطالعات به نقش ویتامین D در التهاب و تاثیرش بر سندروم متابولیک اشاره داشته اند. این مطالعه جهت ارزیابی وضعیت ویتامین D در زنان غیر یائسه دارای سندروم متابولیک انجام شد.
مواد و روشها: مطالعه مورد- شاهدی در پاییز و زمستان ۱۳۸۸ انجام شد. از ۳۷۵ زن دارای دور کمر ۸۸ ≤سانتیمتر ۱۰۰ نفر با شاخصهای NCEP/ATP III انتخاب شدند. ۱۰۰ زن همسان بدون سندروم متابولیک گروه شاهد شد. ارزیابی آنتروپومتریک و آزمایشگاهی، اندازهگیری نسبت دور کمر به دور باسن، شاخص توده بدن، مدل هموستازی مقاومت به انسولین و توده چربی انجام شد.
یافتهها: BMI، دور کمر و FM زنان مبتلا به سندروم متابولیک (MeS) بالاتر و مقدار استیوکلسین سرمی به صورت معنیداری کمتر بود. تفاوت غلظت سرمی ۲۵ هیدروکسی ویتامین D، هورمون پارا تیرویید intact معنیدار نبود. غلظت hsCRP در MeS بهطور معنیدار بالاتر از کنترل بود (۰۰۱/۰< P)، و بعد از کنترل BMI (۰۱۱/۰=P)، WC (۰۱۴/۰=P) و FM (۰۰۵/۰= P) معنیدار ماند. مقایسه افراد مبتلا به مقاومت انسولین (۴/۲> HOMA-IR) نشان داد که فاکتور hsCRP در MeS بالاتر از کنترل (۰۰۱/۰=P) است. با طبقه بندی اطلاعات بر اساس وضعیت ویتامین D، غلظت گلوکز پلاسمای MeS مبتلا به کمبود ویتامین D در مقایسه با MeS عدم کفایت یا کفایت ویتامین D به طور معنیداری بالاتر بود (۰۰۱/۰< P). WC و WHR تفاوت معنیداری نداشت.
نتیجه گیری: ۲۵(OH)D عامل پیشگویی کننده گلوکز پلاسما و hsCRP بود. وضعیت ویتامین D فاکتور تعیین کننده التهاب سیستمیک و اختلال متابولیک مربوط به MeS است.
واژگان کلیدی: سندروم متابولیک، (OH)D۲۵، التهاب سیستمیک
ملیحه زاهدی راد، نسترن شریعت زاده، تیرنگ رضا نیستانی، علی کلایی، اعظم غروی، مرجان باژن،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ويژه نامه زمستان ۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: کاهش سطوح (OH)D ۲۵ سرم در نمونههای مبتلا به اختلال تحمل گلوکز و دیابتیهای نوع ۲ گزارش شده است. به منظور مقایسه وضعیت ویتامین D بیماران دیابتی و افراد سالم یک بررسی پایلوت بر روی بیماران دیابتی نوع ۱ (۳۰ نفر)، دیابتی نوع ۲ (۳۰ نفر) و نمونههای سالم (۳۰ نفر) در طی پائیز و زمستان ۱۳۸۴ انجام شد.
مواد و روش ها: آنالیز سرم از نظر مقدار ۲۵ هیدروکسی کوله کلسیفرول با استفاده از ۳ روش HPLC، CPBA و RIA انجام شد. در این بررسی سطوح سرمی (OH)D ۲۵ به صورت زیر طبقه بندی شده بود: نرمال معادل با سطوح بیشتر یا مساوی nmol/L ۳۷، کمبود خفیف معادل با سطوح nmol/L ۳۷< (OH)D ۲۵ ≥۲۵، کمبود متوسط ۲۵ < (OH)D ۲۵ ≥ ۵/۱۲، کمبود شدید ۵/۱۲<.
یافتهها: نتایج مطالعه نشان داد که بروز کمبود ویتامین D در افراد سالم و بیماران دیابتی نوع ۱ مشابه است. میانگین سطح سرمی (OH)D ۲۵ بر اساس ارزیابی با روش HPLC در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ بطور قابل توجهی بالاتر از دیابت نوع ۱بود (nmol/L ۵/۸ ±۲/۵۸ در مقابل ۵± ۳۵، Mann Whitney U-Wilcoxon، ۰۲۴/۰=p). سطح سرمی (OH)D ۲۵ در هر دو روش CPBA و RIA در مقایسه با روش HPLC بیش از حد برآورد میشود.
نتیجه گیری: یافتههای این بررسی نشان داد که دست کم در فصول سرد سال وضعیت ویتامین D افراد سالم و بیماران مبتلا به دیابت نوع ۱ مشابه است.
واژگان کلیدی: ویتامین D، ۲۵- هیدروکسی کوله کلسیفرول، دیابت ملیتوس
تیرنگ نیستانی، بهاره نیکویه، سودابه هروی فرد، حمید علوی مجد، آناهیتا هوشیار راد، ملیحه زاهدی راد، نسترن شریعت زاده، علی کلایی،
دوره ۸، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماریهای قلبی عروقی (CVD) علت اصلی مرگ در بیماران مبتلا به دیابت هستند. مطالعات مشاهدهای، ارتباط بین وضعیت نامطلوب ویتامین D و اختلال قندخون، اختلال چربیهای خون و CVD را نشان دادهاند. مطالعه حاضر به منظور بررسی ارتباط مصرف دوغ غنی شده با ویتامین D یا توأم ویتامین D و کلسیم بر غلظت های آپوپروتئینهای سرم و لیپوپروتئین a انجام شد.
مواد و روشها: نود بیمار مبتلا به دیابت نوع ۲، ۶۰-۳۰ ساله از هر دو جنس، به صورت تصادفی به ۳ گروه تقسیم شدند: ۱) دوغ ساده (حاوی۱۵۰ میلیگرم کلسیم بدون ویتامین D در هر ۲۵۰ میلی لیتر)، ۲) دوغ غنی شده با ویتامین D (دارای۱۵۰ میلیگرم کلسیم و IU ۵۰۰ ویتامین D در هر ۲۵۰ میلی لیتر)، ۳) گروه دوغ غنی شده با ویتامین D و کلسیم (حاوی ۲۵۰ میلیگرم کلسیم و IU ۵۰۰ ویتامین D در هر ۲۵۰ میلی لیتر). به بیماران آموزش داده شد روزانه ۲ بطری ۲۵۰ میلی لیتری دوغ را به مدت ۱۲ هفته مصرف کنند. ارزیابیهای تن سنجی، رژیمی و بیوشیمیایی، از جمله Apo A۱ ، Apo B و Lp(a) در ابتدا و انتهای دوره انجام شد.
یافتهها: بهبود وضعیت ویتامین D در گروههای ۲ و ۳ در مقایسه با گروه ۱ با افزایش معنیدار غلظت Apo A۱ (میانگین تغییرات به ترتیب ۳۸/۰±۲۲/۰، ۲۷/۰ ± ۲۰/۰ و ۳۵/۰±۰۱/۰ میلیگرم در لیتر، ۰۴۷/۰=p) و کاهش معنیدار غلظت Lp(a) (میانگین تغییرات به ترتیب ۳۰/۰±۰۸/۰- ، ۳۱/۰±۰۸/۰- و ۲۵/۰± ۱۴/۰ میکرومول در لیتر، ۰۱۱/۰=p) همراه بود. تفاوت معنیداری بین گروههای ۲ و ۳ مشاهده نشد. غلظت Apo B سرم نیز تغییر معنیداری را نشان نداد.
نتیجه گیری: بهبود وضعیت ویتامین D در بیماران مبتلا به دیابت نوع ۲ و به دنبال آن بهبود غلظتهای Apo A۱ و Lp(a) ممکن است در پیشگیری از عوارض طولانی مدت دیابت به ویژه CVD تأثیر داشته باشد.
واژگان کلیدی: ویتامین D، دیابت نوع ۲، آپوپروتئینها، لیپوپروتئین (a)، دوغ
- بهرام فتحی آچاچلوئی، - نیما بابلانی مقدم، - یونس زاهدی،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( تابستان ۱۳۹۹ )
چکیده
سابقه و هدف: امروزه استفاده از اسانسها در نگهداری مواد غذایی، نه تنها به عنوان مواد ضدمیکروبی طبیعی بلکه به عنوان جایگزینی مناسب برای نگهدارنده های سنتتیک و مضر، مورد توجه بسیاری از محققین قرارگرفته است. این تحقیق با هدف استخراج و شناسایی ترکیبات اسانس انیسون و نیز تعیین خصوصیات ضد میکروبی اسانس انیسون بر روی چهار پاتوژن غذاییگرم منفی و گرم مثبت، انجام گرفت.
مواد و روشها: در این مطالعه پس از استخراج اسانس انیسون توسط دستگاه کلونجر با روش تقطیر با بخار آب، به منظور شناسایی ترکیبات اسانس استخراجشده از دستگاه GC/MS استفاده شد. همچنین میزان حداقل غلظت بازدارنده رشد (MIC) با استفاده از محیط کشت BHI به روش میکرودایلوشن در پلیتهای ۹۶ خانهای، بر روی میکروارگانیسمهای باسیلوس سرئوس، استافیلوکوکوس اورئوس، اشرشیاکلای O۱۵۷:H۷ و سالمونلا تیفی موریوم، تعیین گردید.
یافتهها: در بین ترکیبات شناسایی شده اسانس، trans-anethole (۴۷/۸۷%)، gamma-himachalene (۴۶/۶%) و meta-anisaldehyde (۴۸/۲%)، ترکیبات اصلی اسانس انیسون بودند. همچنین میزان MIC برای باکتریهای باسیلوس سرئوس، استافیلوکوکوس اورئوس، سالمونلا تیفی موریوم و اشرشیا کلی O۱۵۷:H۷ به ترتیب برابر با ۰۵/۰، ۰۶/۰، ۲/۰ و ۲۵/۰ میکروگرم در میلی لیتر حداقل میزان غلظت بازدارنده رشد بودند.
نتیجه گیری: ترکیب اصلی فرار موجود در اسانس انیسون trans-anethole (۴۷/۸۷%)، بود. اسانس انیسون با دارا بودن قدرت ضدمیکروبی مناسب میتواند با کنترل رشد پاتوژن های غذایی باعث افزایش ایمنی مواد غذایی گردد.