[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
.
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
برای نویسندگان::
آرشیو مجله و مقالات::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
IFRAME

..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۴ نتیجه برای نصیری

لیلا میرمقتدایی، نوشین میرزا نصیری، مهدی کدیور،
دوره ۸، شماره ۴ - ( زمستان ۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: فولات یکی از مهمترین ویتامینهایی است که نقش مهمی در سوختوساز بدن انسان ایفا میکنند. تاکنون روشهایی مانند کروماتوگرافی، طیف‌بینی و روشهای میکروبی برای تشخیص فولیک اسید گزارش شدهاند، که اغلب این روشها به علت نیاز به روشهای استخراج و خالص سازی مقدماتی هزینهبر و زمانبر بوده و یا تحت تأثیر مزاحمت عوامل مداخلهگر قرار می‌گیرند. روشهای الکتروشیمیایی، روشهای ساده و ارزانی هستند که به مقادیر بسیار کمی نمونه برای تجزیه نیاز دارند. زیست حسگرها دارای انتخابگری بالاتری نسبت به سایر حسگرها هستند. مواد و روشها: در این مطالعه برای اندازهگیری سریع فولیک اسید از الکترود مغز مداد اصلاح شده با داکسی ریبونوکلئیکاسید بهدست آمده از اسپرم ماهی سالمون استفاده گردید. ابتداpH محلول، غلظت داکسی ریبونوکلئیک اسید، زمان و پتانسیل تثبیت در سه سطح با استفاده از روش RSM بهینهسازی شد. در مرحله دوم، اتصال فولیک اسید با داکسی ریبونوکلئیک اسید تثبیت شده روی الکترود مغز مداد با دنبال کردن پیام جریان باز آلی آدنین، بررسی گردید. در نهایت این حسگر برای اندازهگیری فولیک اسید در نمونههای واقعی مانند قرص فولیک اسید، آرد گندم و اسفناج مورد استفاده قرار گرفت. یافتهها: شرایط بهینه شامل pH معادل ۸/۴ ، غلظت داکسی ریبونوکلئیک اسید ۲۴ میکروگرم بر میلیلیتر، پتانسیل تثبیت ۷/۰ولت و زمان اعمال پتانسیل معادل ۳۰۴ ثانیه بهدست آمد که با استفاده از این متغیرها، پیام جریان ۰۴/۳ میکروآمپر ایجاد شد. با استـفاده از این زیستحسگر، غلظت اسیدفولیک در دامنه ۱ تا ۱۰ میکرومول دارای رابطه خطی با پیام جریان بود و حدتشخیص ۸-۱۰*۰۶/۱ بهدست آمد. نتیجه گیری: استفاده از زیستحسگر بر پایه DNA دارای حساسیت، دقت و سرعت بالایی در اندازهگیری غلظت فولیک اسید در مواد مورد بررسی بود. واژگان کلیدی: فولیک اسید، الکتروشیمیایی، زیستحسگر، داکسی ریبونوکلئیکاسید، انتخابگری
امید صادقی، زهرا مقصودی، مرتضی نصیری، فریبرز خوروش، غلامرضا عسکری،
دوره ۹، شماره ۳ - ( پاییز ۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: بر اساس مطالعات اخیر چاقی و سطح نامناسب شاخص‌های تن سنجی می‌تواند با هیپرهموسیستئینمی ارتباط داشته باشد. لذا، این مطالعه با هدف بررسی ارتباط انواع شاخص‌های تن سنجی با سطح سرمی هموسیستئین انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه مقطعی- تحلیلی بر روی ۱۱۰ بیمار میگرنی مراجعه کننده به مرکز درمانی خورشید و امام موسی صدر اصفهان در سال ۱۳۹۲ صورت گرفت. شاخص‌های تن سنجی شامل وزن، قد، نمایه توده بدنی (BMI)، توده چربی بدن (BFM)، توده بدون چربی بدن(LBM)، اندازه دور کمر (WC)، نسبت دور کمر به دور باسن (WHR) و نسبت دور کمر به قد (WHtR) برای هر فرد اندازه گیری شد. همچنین سطح سرمی هموسیستئین با روش ELISA به صورت ناشتا در تمام بیماران اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها بوسیله نرم افزار SPSS۱۸ و روش‌های آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (آزمون تی تست، کای دو و رگرسیون) انجام شد. یافتهها: میانگین سنی مردان و زنان به ترتیب ۳/۱۲±۳۶ و ۷/۱۰±۸/۳۳ سال بود. نتایج نشان داد که ۷/۱۱% از مردان و ۱/۲۱% از زنان دچار هیپرهموسیستئیمی بودند. بر اساس نتایج، ارتباط مثبت و معنی‌داری بین BMI، BFM ، WC، WHR و WHtR با سطح سرمی هموسیستئین درکل جمعیت و در هر دو جنس مشاهده شد(۰۵/۰P<). اگر چه آنالیزهای آماری به تفکیک جنسیت هیچ ارتباط معنی‌داری بین LBM و سطح هموسیستئین سرم در مردان و در زنان نشان نداد ولی در کل جمعیت، بیماران با LBM بالاتر، سطح هموسیستئین سرم بالاتری داشتند (۰۰۱/۰P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج ارتباط مثبت و معنی‌داری بین شاخص‌های چاقی مرکزی و عمومی مانند BMI، BFM ، WC، WHR، WHtR و LBM با سطح هموسیستئین سرم وجود داشت. واژگان کلیدی: هموسیستئین، چاقی، شاخص‌های تن سنجی، میگرن
بهناز نصیری اصفهانی، مهدی کدیور، محمد شاهدی، صبیحه سلیمانیان زاد،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: نان یکی از رایج­ترین غذاهای مصرفی در سراسر دنیاست. علی رغم اثرات مفید تغذیه­ای نان گندم کامل، غلظت ترکیب ضد­تغذیه­ای اسید­فیتیک و نیز ماده­ سمی و احتمالاً سرطان­زای اکریلامید در این نوع نان بیشتر از نان تهیه شده از آرد سفید است. کاربرد زیست­فناوری تخمیر خمیرترش، یکی از راهکارهای بهبود کیفیت تکنولوژیکی، حسی و تغذیه ای نان است. هدف این مطالعه، بررسی توانایی چهار سویه باکتری اسید لاکتیک (LAB) در این نوع زیست­فناوری برای کاهش اسید­فیتیک و اکریلامید و نیز بررسی رابطه­ بین غلظت اسید­فیتیک و مقدار اکریلامید در نان گندم کامل است.
مواد و روشها: از چهار سویه باکتری لاکتوباسیلوس پلانتاروم، لاکتوباسیلوس دلبروکی زیرگونه­ بولگاریکوس، لاکتوباسیلوس ساکی و لاکتوباسیلوس رامنوسوس به طور جداگانه خمیرترش تهیه شد. از خمیرترش های تهیه شده به همراه مخمر نانوایی برای تولید نان استفاده شد. میزان تجزیه­ اسید­فیتیک، کاهش اکریلامید و نیز خواص اسیدی نمونه­های تولیدی اندازه‌گیری شد.
یافتهها: تخمیر خمیر به­طور میانگین باعث ۲۴% کاهش اسید­فیتیک در نان­های متناظر شد. نتایج نشان­داد که اسیدیته­ قابل تیتر و نوع اسید­آلی (اسید­لاکتیک) با کاهش اسید­فیتیک در نان­ها همبستگی دارد (به ترتیب ۷۳۸/۰- =r و ۵۷۸/۰- =r). همچنین تخمیر لاکتیکی باعث کاهش ۸۰% اکریلامید نسبت به تخمیر مخمری شد. طبق نتایج حاصله، بین غلظت اسید­فیتیک و میزان اکریلامید رابطه­ مثبت وجود دارد (۶۷۸/۰=r).
نتیجه گیری: تخمیر خمیرترشی در تهیه نان­های ایرانی، فناوری سنتی فراموش شده­ای است که در صورت انتخاب سویه های مناسب میکروبی می­تواند جایگزین تخمیر مخمری و انواع فرآیندهای شیمیایی عمل­آوری خمیر نان شده و نان گندم کامل را با کیفیت و ارزش تغذیه ای بالاتر به سفره­ها بازگرداند.


نیما نصیریان، دیوید لوین،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده

سابقه و هدف: در سال‌های اخیر تولید لیپید و کاروتنوئید با استفاده از ریزسازواره یک روش جایگزین برای استفاده از منابع متداول گیاهی و جانوری مورد توجه فراوان قرار گرفته است. در این تحقیق تولید این دو ماده با ارزش توسط مخمر مولد لیپید رودوسپوریدیوم دایوبوواتوم در شرایط In vitro بررسی و نتایج حاصل مقایسه گردیدند.
مواد و روشها: تأثیر دو منبع کربنی گلوکز (۲۱۷ میلی‌مولار) و گلیسرول (۴۳۴ میلی‌مولار) در محیط کشت‌های با نیتروژن محدود بر تولید تودۀ سلولی، محتوای لیپید و کاروتنوئید (بر حسب بتاکاروتن) طی ۵ روز متوالی بررسی شد. آزمایش‌ها در دمای ۳۰ درجه سانتی‌گراد  و ۱۵۰ دور بر دقیقه انجام گردید.
یافتهها: پس از ۱۲۰ ساعت، بازدۀ تولید (گرم تودۀ سلولی به گرم کربن مصرفی) در محیط کشت‌های حاوی گلوکز (۰۱/۰±۷۲/۰) و گلیسرول (۰۳/۰±۷۳/۰) اختلاف معنی‌داری در سطح ۵ درصد نداشتند، اما روند تولید لیپید با استفاده از گلوکز توسط مخمر رودوسپوریدیوم دایوبوواتوم در زمان‌های مختلف، اختلاف معنی داری (در سطح ۵ درصد) نسبت به گلیسرول نشان داد و پس از ۱۲۰ ساعت نیز محتوای لیپید آن (%۹۲/۰±۲۹/۴۶) کمی بالاتر از مخمرهای رشد کرده در محیط گلیسرولی (%۴۹/۰±۵۷/۴۴)  قرار گرفت. همچنین بستر حاوی گلوکز، کاروتنوئید بیشتری نسبت به گلیسرول تولید نمود (۲۴۷±۱۹۸۷ در مقابل ۱۵±۱۷۵۸میکروگرم بر لیتر). در حالی که استفاده از منبع کربنی گلوکز ۱۱/۵ درصد اسیدهای چرب تک اشباع و ۷/۳ درصد چند اشباع بیشتری تولید نمود، در محیط حاوی گلیسرول ۲۱/۸ درصد اسیدهای چرب اشباع بیشتری مشاهده گردید.
نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش، پتانسیل بالای مخمر رودوسپوریدیوم دایوبوواتوم در تولید همزمان لیپید و کاروتنوئید را با استفاده از بسترهای مختلف و کاربرد آن‌ها در صنایع غذایی، زیستی و سوختی نمایان ساخت.



صفحه 1 از 1     

Iranian Journal of  Nutrition Sciences and Food  Technology
Persian site map - English site map - Created in 0.1 seconds with 30 queries by YEKTAWEB 4714