۳ نتیجه برای چمری
عصمت ناصری، سید علی کشاورز، محمود جلالی، مصطفی حسینی، احمدرضا درستی، مریم چمری،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: چاقی به عنوان یک عامل خطر مستقل برای بیماریهای قلبی عروقی و دیابت محسوب میشود. این احتمال وجود دارد که ترشح پروتئینهای التهابی توسط بافت چربی یا ادیپوسیتوکینها در بروز این اختلالات نقش داشته باشد. از این رو، پیگیری تغییرات این سیتوکینها در ارزیابی موفقیت برنامههای کاهش وزن میتواند مفید باشد. از آنجا که امروزه، در برخی جوامع، رژیم پُرپروتئین به عنوان رژیم برتر کاهش وزن معرفی میشود، بازنگری کارایی این رژیم از نقطه نظر ارتقای سلامت در جامعه ایرانی، ضروری به نظر میرسد. به دلیل همین ضرورت، این بررسی با هدف ارزیابی تاثیر رژیمهای پُرپروتئین بر کاهش وزن و شاخصهای سلامتی از جمله غلظت پروتئینهای التهابی پلاسما در زنان چاق انجام شد.
مواد و روشها: ۲۸ زن چاق (kg/m² ۴۱-۳۰: BMI) به مدت ۱۰ هفته، تحت یکی از این دو رژیم قرار گرفتند: کم کالریِ استاندارد (۱۵% انرژی از پروتئین) و پُرپروتئین (۳۰% انرژی از پروتئین). در شروع و پایان بررسی، شاخصهای آنتروپومتریک و بیوشیمیایی در نمونهها اندازهگیری شد.
یافته ها: کاهش وزن (kg ۳/۲±۰/۶ با رژیم پُرپروتئین و kg ۴/۲±۹/۴ با رژیم استاندارد ، ۴۳/۰=p) و کاهش توده چربی ( kg۱/۲±۶/۴ با رژیم پُرپروتئین و kg۰/۲±۹/۳ با رژیم استاندارد، ۶۳/۰=p) تفاوت معنیداری بین دو گروه نداشتند. شاخص حساسیت به انسولین با رژیم پُرپروتئین، بهبود بیشتری نشان داد (۰۱/۰=p). کاهش تریگلیسرید سرم در هر دو گروه، معنیدار بود (۰۳/۰=p در گروه استاندارد، ۰۰۵/۰=p در گروه پُرپروتئین) بدون آنکه بین دو گروه، تفاوت معنیداری باشد. کلسترول تام، LDL-c و HDL-c تغییر معنیداری در هیچ یک از دو گروه نداشتند. غلظت لپتین پلاسما با رژیم پُرپروتئین در مقایسه با رژیم استاندارد، کاهش بیشتری نشان داد (۰۵/۰>p). در غلظت سایر ادیپوسیتوکینها شامل ادیپونکتین ، TNF- α ، IL-۶ و logCRP با وجود روند بهبود در غلظت، تغییر معنیداری مشاهده نشد.
نتیجه گیری: رژیم پُرپروتئین در بهبود شاخص حساسیت به انسولین و کاهش لپتین پلاسما مؤثرتر از رژیم استاندارد بود. با این حال، میزان کاهش وزن، تغییر پروفایل لیپیدهای سرم و پروتئینهای التهابی پلاسما در گروهی که رژیم کمکالری با درصد پروتئین استاندارد یا پروتئین بیشتر داشتند، تفاوت معنیداری نشان نداد.
حسین ایمانی، هادی طبیبی، شهناز اتابک، لیلا رحمانی، مهدی هدایتی، تیرنگ نیستانی، مریم چمری،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: ناهنجاریهای لیپیدی، بویژه بالا بودن غلظت Lp(a)سرم، یکی از علل اصلی بیماریهای قلبی عروقی در بیماران تحت دیالیز صفاقی هستند. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف سویا روی غلظت چربیها و آپوپروتئینهای سرم در بیماران تحت دیالیز صفاقی انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی تصادفی بود که در آن ۴۰ بیمار تحت دیالیز صفاقی (۲۰ زن و ۲۰ مرد) به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند: گروه دریافت کننده سویا و گروه شاهد. بیماران در گروه دریافت کننده سویا، روزانه ۲۸ گرم آرد سویای بافتدار (حاوی ۱۴ گرم پروتئین سویا) به مدت ۸ هفته دریافت کردند، در حالی که رژیم معمول بیماران گروه شاهد، فاقد سویا بود. در آغاز مطالعه و پایان هفته هشتم، از هر بیمار ۵ سی سی خون در حالت ناشتا گرفته شد و سپس غلظت تریگلیسرید، کلسترول تام، HDL-C ، LDL-C، apo AI ، apo B۱۰۰ ، Lp(a) ، TNF-α ، آلبومین و فسفر سرم اندازهگیری شد.
یافته ها: غلظت Lp(a) سرمی، در بیش از ۸۶% بیمارانِ تحت دیالیز صفاقی، بالاتر از محدوده طبیعی بود. میانگین غلظت Lp(a) سرم در گروه دریافت کننده سویا در پایان هفته هشتم مطالعه نسبت به زمان شروع مطالعه به میزان ۴۱% کاهش یافت (۰۱/۰> P). این کاهش در مقایسه با گروه شاهد، معنیدار بود(۰۵/۰> P). در طول این مطالعه، میانگین غلظت Lp(a) سرم در گروه شاهد، تغییر معنیداری پیدا نکرد. هیچ تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه از نظر میزان تغییرات غلظت تریگلیسرید، کلسترول تام، HDL-C ، LDL-C ، apo AI ، apo B۱۰۰ ، TNF-α، آلبومین و فسفر سرم مشاهده نشد.
نتیجه گیری: مصرف سویا سبب کاهش قابل ملاحظهای در غلظت Lp(a) سرم در بیماران تحت دیالیز صفاقی میشود و بنابراین، ممکن است در پیشگیری از بیماریهای قلبی عروقی در این بیماران، مؤثر باشد.
فاطمه تورنگ، ابوالقاسم جزایری، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان، مریم السادات فروید، شبنم پویا، مریم چمری، مهناز زارعی، فریبا فاتحی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: کمبود اسیدهای چرب ضروری در بیماران دیابتی دیده شده است. مکملیاری اسیدهای چرب امگا- ۳ در کاهش بعضی عوارض دیابت، مؤثر است و در کنترل گلایسمیک دیابت مورد توجه قرار گرفته است اما این ماده ممکن است، استرس اکسیداتیو را افزایش دهد. در مطالعه حاضر، اثرات مکملیاری بر کنترل گلایسمیک و فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی بررسی شده است.
مواد و روشها: در یک کارآزمایی بالینیِ دوسوکور تصادفیِ کنترل شده، به ۸۱ بیمار دیابتی mg/day۲۷۱۴ مکمل اسید چرب امگا ۳ (۱۵۴۸ میلیگرم EPA ، ۸۲۸ میلیگرم DHA و ۳۳۸ میلیگرم سایر اسیدهای چرب امگا- ۳ ) و روغن آفتابگردان به عنوان دارونما، به مدت ۸ هفته تجویز شد. دادههای دریافت غذایی با استفاده از یادآمد ۲۴ ساعته خوراک، قبل و بعد از مکملیاری، جمعآوری و با نرمافزار
Food Processor II آنالیز شد. نمونه گیری از خون ناشتا و اندازه گیری وزن و قد در همان زمان انجام شد.
یافتهها: میانگین وزن، قد، نمایه توده بدن، دریافت روزانه انرژی، کربو هیدرات، پروتئین، چربی تام، اسیدهای چرب چند غیر اشباع، فیبر، ویتامینهای E، C، B، A، اسید فولیک و B۱۲، "روی" و سلنیوم و متغیرهای بیوشیمیایی در ابتدای مطالعه بین دو گروه، تفاوت معنیداری نداشت. به علاوه، تفاوت معنیداری در وزن، نمایه توده بدن و دریافت غذایی روزانه، قبل و بعد از مطالعه در هیچ یک از دو گروه دیده نشد. درصد هموگلوبین گلیکوزیله در گروه مکملیاری کاهش معنیداری داشت (P=۰/۰۰) و در گروه کنترل به طور معنیداری افزایش یافت (P=۰/۰۲)، تغییرات این متغیر، بین دو گروه نیز تفاوت معنیداری نشان داد (P=۰/۰۰). مقادیر قند خون ناشتا ( mg/dl۰/۱۰ ±۸۸/۱۶۳ در مقابل ۹/۷±۶/۱۶۵)، ظرفیت تام اکسیدانی (mg/dl ۷/۰±۶۲/۳ در مقابل ۰۷/۰ ±۷۹/۳) فعالیت آنزیم سوپراکسید دسموتاز (U/gHb ۹/۱۱±۱۶/۴۱۷ در مقابل ۱۴/۱۴±۲۲/۴۴۹) و کاتالاز (k/gHb۶/۹± ۷۲/۱۵۰ در مقابل ۶/۱۲±۸۶/۱۵۱) تغییر معنیداری نداشت.
نتیجه گیری: مکملیاری اسید چرب امگا- ۳ ممکن است در کنترل گلایسمیک بیماران دیابتی نوع ۲ مفید باشد، ولی تأثیر معنیداری بر فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی ندارد.