۱۳ نتیجه برای استرس اکسیداتیو
لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر، یدا... محرابی، احمد اسماعیل زاده، فرانک هو، والتر ویلت،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک، در معرض خطر بالای استرس اکسیداتیو قرار دارند. با اینکه مطالعات مختلفی، مزایای مصرف سویا را نشان دادهاند، اما تعداد کمی از مطالعات، این اثرات را روی شاخصهای استرس اکسیداتیو در بیماران مبتلا به سندرم متابولیک بررسی کردهاند. هدف از این مطالعه، تعیین اثر جایگزینی دانه کامل سویا و پروتئین فراوری شده سویا در رژیم غذایی بر شاخصهای استرس اکسیداتیو در زنان یائسه مبتلا به سندرم متابولیک بود.
مواد و روشها: این مطالعه تجربی، تصادفی و متقاطع، روی ۴۲ زن یائسه مبتلا به سندرم متابولیک انجام گرفت. سندرم متابولیک، طبق راهنمای ATP III تعریف شد. همه بیماران در سه دوره غذایی شرکت کردند: رژیم غذایی کنترل، رژیم غذایی پروتئین سویا و رژیم غذایی سویای بو داده. در هر سه دوره، رژیم غذایی راهکارهای غذایی برای توقف پُرفشاری خون(DASH) استفاده شد. در دوره مصرف پروتئین سویا و سویای بو داده، پروتئین سویا و دانه کامل سویا جایگزین یک واحد گوشت قرمز شدند. هریک از این دوره های مداخله ۸ هفته و هر دوره پاکسازی ۴ هفته طول کشید. به منظور مقایسه میانگینها در انتهای سه دوره مداخله از آزمون آنالیز واریانس با اندازهگیریهای تکراری (Repeated Measures Analysis of Variance) استفاده شد.
یافتهها: به دنبال دوره کنترل، دوره پروتئین فراوری شده و دوره دانه کامل سویا تفاوتهای معنیداری در مقادیر انتهایی مالون دیآلدئید مشاهده شد (به ترتیب ۷/۰، ۶۴/۰ و ۶۳/۰ میکرومول در لیتر ، ۰۱/۰P<). مقادیر انتهایی ظرفیت تام آنتیاکسیدانی نیز، متعاقب دوره کنترل، دوره پروتئین فراوری شده، و دوره دانه کامل سویا متفاوت بود( ۹۵/۱، ۰۳/۲ و ۱۱/۲ میکرومول در میلی لیتر ، ۰۱/۰P<). ظرفیت تام آنتیاکسیدانی در دوره دانه کامل سویا و دوره پروتئین فراوری شده در مقایسه با کنترل، به ترتیب ۵/۴ و ۸/۵ درصد افزایش یافت (۰۱/۰
هادی طبیبی، حسین ایمانی، مینو احمدی نژاد،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده
سابقه و هدف: مهمترین علت مرگ و میر بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه، از جمله بیماران تحت دیالیز صفاقی، بیماریهای قلبی عروقی است. در بیماران تحت دیالیز صفاقی، وجود استرس اکسیداتیو، بالا بودن غلظت هموسیستئین و فاکتورهای انعقادی خون، از عوامل مهم بروز بیماریهای قلبی عروقی هستند. برخی مطالعات، اثرات مفید مصرف سویا را بر استرس اکسیداتیو و هیپرهموسیستئینمی در بیماران غیر مبتلا به نارسایی مزمن کلیه نشان دادهاند؛ امّا تاکنون مطالعهای در این زمینه، روی بیماران تحت دیالیز صفاقی انجام نشده است. بنابراین، مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف سویا بر استرس اکسیداتیو، هموسیستئین، فاکتورهای انعقادی و فسفر خون بیماران تحت دیالیز صفاقی صورت گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه، یک کارآزمایی بالینی تصادفی بود که در آن ۴۰ بیمار تحت دیالیز صفاقی ( ۲۰ زن
و ۲۰مرد) به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده سویا و گروه شاهد تقسیم شدند. در این مطالعه، بیماران گروه دریافت کننده سویا، روزانه ۲۸ گرم آرد سویای بافتدار (حاوی ۱۴ گرم پروتئین سویا) به مدت ۸ هفته دریافت کردند، در حالی که بیماران گروه شاهد، رژیم معمول خود را که فاقد سویا بود، ادامه دادند. در آغاز مطالعه و پایان هفته هشتم، از هر بیمار cc۱۰ خون بعد از ۱۲ تا ۱۴ ساعت ناشتایی گرفته شد و سپس غلظت LDL اکسیده شده ( ox-LDL) هموسیستئین، فسفر، فیبرینوژن و میزان فعالیت فاکتورهای انعقادی VII ، IX و X اندازهگیری شد.
یافته ها: در این مطالعه، در گروه دریافت کننده سویا، درصد فعالیت فاکتور انعقادی IX پلاسما در پایان هفته هشتم نسبت به زمان شروع مطالعه ۱۷% کاهش یافت (۰۱/۰> P). این کاهش در مقایسه با گروه شاهد، معنیدار بود(۰۵/۰> P). در طول مطالعه، درصد فعالیت فاکتور انعقادی IX پلاسما در گروه شاهد، تغییر معنیداری پیدا نکرد و تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه از نظر میزان تغییرات غلظت ox-LDL ، هموسیستئین، فسفر، فیبرینوژن و میزان فعالیت فاکتورهای انعقادی VII و X مشاهده نشد.
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه نشان داد که مصرف سویا، سبب کاهشِ معنیدارِ فعالیت فاکتور انعقادی IX در بیماران تحت دیالیز صفاقی میشود و بنابراین، ممکن است در پیشگیری از ترومبوز و بیماریهای قلبی و عروقی در این بیماران مؤثر باشد.
فاطمه تورنگ، ابوالقاسم جزایری، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان، مریم السادات فروید، شبنم پویا، مریم چمری، مهناز زارعی، فریبا فاتحی،
دوره ۳، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۸۷ )
چکیده
سابقه و هدف: کمبود اسیدهای چرب ضروری در بیماران دیابتی دیده شده است. مکملیاری اسیدهای چرب امگا- ۳ در کاهش بعضی عوارض دیابت، مؤثر است و در کنترل گلایسمیک دیابت مورد توجه قرار گرفته است اما این ماده ممکن است، استرس اکسیداتیو را افزایش دهد. در مطالعه حاضر، اثرات مکملیاری بر کنترل گلایسمیک و فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی بررسی شده است.
مواد و روشها: در یک کارآزمایی بالینیِ دوسوکور تصادفیِ کنترل شده، به ۸۱ بیمار دیابتی mg/day۲۷۱۴ مکمل اسید چرب امگا ۳ (۱۵۴۸ میلیگرم EPA ، ۸۲۸ میلیگرم DHA و ۳۳۸ میلیگرم سایر اسیدهای چرب امگا- ۳ ) و روغن آفتابگردان به عنوان دارونما، به مدت ۸ هفته تجویز شد. دادههای دریافت غذایی با استفاده از یادآمد ۲۴ ساعته خوراک، قبل و بعد از مکملیاری، جمعآوری و با نرمافزار
Food Processor II آنالیز شد. نمونه گیری از خون ناشتا و اندازه گیری وزن و قد در همان زمان انجام شد.
یافتهها: میانگین وزن، قد، نمایه توده بدن، دریافت روزانه انرژی، کربو هیدرات، پروتئین، چربی تام، اسیدهای چرب چند غیر اشباع، فیبر، ویتامینهای E، C، B، A، اسید فولیک و B۱۲، "روی" و سلنیوم و متغیرهای بیوشیمیایی در ابتدای مطالعه بین دو گروه، تفاوت معنیداری نداشت. به علاوه، تفاوت معنیداری در وزن، نمایه توده بدن و دریافت غذایی روزانه، قبل و بعد از مطالعه در هیچ یک از دو گروه دیده نشد. درصد هموگلوبین گلیکوزیله در گروه مکملیاری کاهش معنیداری داشت (P=۰/۰۰) و در گروه کنترل به طور معنیداری افزایش یافت (P=۰/۰۲)، تغییرات این متغیر، بین دو گروه نیز تفاوت معنیداری نشان داد (P=۰/۰۰). مقادیر قند خون ناشتا ( mg/dl۰/۱۰ ±۸۸/۱۶۳ در مقابل ۹/۷±۶/۱۶۵)، ظرفیت تام اکسیدانی (mg/dl ۷/۰±۶۲/۳ در مقابل ۰۷/۰ ±۷۹/۳) فعالیت آنزیم سوپراکسید دسموتاز (U/gHb ۹/۱۱±۱۶/۴۱۷ در مقابل ۱۴/۱۴±۲۲/۴۴۹) و کاتالاز (k/gHb۶/۹± ۷۲/۱۵۰ در مقابل ۶/۱۲±۸۶/۱۵۱) تغییر معنیداری نداشت.
نتیجه گیری: مکملیاری اسید چرب امگا- ۳ ممکن است در کنترل گلایسمیک بیماران دیابتی نوع ۲ مفید باشد، ولی تأثیر معنیداری بر فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانی ندارد.
اکرم کشکی، فروغ اعظم طالبان، هادی طبیبی، مهدی هدایتی، مینا اسماعیلی،
دوره ۴، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۸۸ )
چکیده
سابقه و هدف: در بیماران همودیالیزی، بالا بودن غلظت سرمی شاخصهای التهاب سیستمیک و التهاب عروقی، دو عامل خطر مهم برای ایجاد بیماریهای قلبی عروقی هستند. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مکمل اسیدهای چرب ۳ω بر غلظت سرمی شاخصهای التهاب سیستمیک و التهاب عروقی این بیماران انجام شد.
مواد و روشها: این مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی دو سو کور بود که در آن ۴۰ بیمار همودیالیزی به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده مکمل اسیدهای چرب ۳ω و گروه دارونما تقسیم شدند. بیماران همودیالیزی در گروه مکملِ اسیدهای چرب ۳ω ، روزانه mg۲۰۸۰ مکمل اسیدهای چرب ۳ω به صورت ۴ کپسول (حاوی mg۳۱۰ اسید ایکوزاپنتا انوئیک و mg ۲۱۰ اسید دوکوزا هگزا انوئیک) به مدت ۱۰ هفته دریافت کردند، درحالی که بیماران گروه دارونما روزانه ۴ کپسول دارونما حاوی روغن MCT دریافت کردند. در شروع مطالعه و پایان هفته دهم از هر بیمار قبل از دیالیز cc۷ خون بعد از ۱۲ تا ۱۴ ساعت ناشتایی گرفته شد و سپس غلظت sICAM-۱، sVCAM-۱، sE-selectin، sP-selectin، CRP، IL-۶، TNF-α، مالون دی آلدئید و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم اندازهگیری شد.
یافتهها: غلظت sICAM-۱ سرم در گروه دریافت کننده مکمل اسیدهای چرب ω۳ در پایان هفته دهم مطالعه نسبت به زمان شروع مطالعه به طور معنیداری کاهش یافت (۰۵/۰>P) و این کاهش در مقایسه با گروه دارونما معنیدار بود (۰۵/۰>P). در این مطالعه، تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه از نظر میزان تغییرات sVCAM-۱، sE-selectin، sP-selectin، CRP، IL-۶، TNF-α، مالون دی آلدئید و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم مشاهده نشد.
نتیجه گیری: یافتههای این مطالعه نشان میدهد که مکمل اسیدهای چرب ω۳ سبب کاهش غلظت sICAM-۱سرم به عنوان یک عامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی میشود، اما تأثیری بر غلظت شاخصهای التهاب سیستمیک سرم و استرس اکسیداتیو در بیماران همودیالیزی ندارد.
فرشته علی اصغری، محمد حسن افتخاری، محمد علی بابایی بیگی، جعفر حسن زاده، نگین مازوجی،
دوره ۷، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: بیماریهای قلبی عروقی دلیل عمدهی مرگ و میر در جهان و ایران است. التهاب و استرس اکسیداتیو دو عامل خطر مهم تصلب شرایین هستند. برخی شواهد حاکی از تأثیرات ضد التهابی اسیدهای چرب امگا ۳ (۳ω) و اسید لینولئیک مزدوج (CLA) است. این مطالعه با هدف بررسی اثر مکملیاری اسید لینولئیک مزدوج و اسیدهای چرب امگا۳ بر برخی از شاخصهای التهابی و استرس اکسیداتیو در بیماران مبتلا به تصلب شرایین انجام شد.
مواد و روشها: ۹۰ بیمار مبتلا به تصلب شرایین مراجعهکننده به کلینیک قلب امام رضا(ع) دانشگاه علوم پزشکی شیراز که واجد شرایط بودند، داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. بیماران به صورت تصادفی به ۳ گروه دریافتکنندهی CLA (mg/d۳۰۰۰) ، ۳ω (mg/d۱۹۲۰( و دارونما تقسیم شدند و به مدت ۲ ماه این مکملها را دریافت میکردند. پروتئین واکنشی C (CRP)، اینترلوکین۶(IL-۶)، مالوندیآلدئید(MDA) و فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) قبل و بعد از مداخله مورد سنجش قرار گرفتند. CRP به روش الیزا ، IL-۶ به روش رادیوایمونواسی( RIA) و شاخصهای MDA و GPx به روش اسپکتروفتومتری اندازهگیری شدند. دادههای به دست آمده با نرم افزار SPSS۱۹ تجزیه و تحلیل شد. ۰۵/۰P< به عنوان سطح معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: سطح CRP در هر دو گروه دریافتکنندهی اسیدهای چرب ۳ω و CLA در طول مطالعه کاهش معنیداری نشان داد (به ترتیب ۰۱/۰P= ، ۸۷/۵±۹۵/۵vs۶۴/۵±۴۸/۷ و ۰۱/۰ P=، ۴۱/۱±۶/۱vs۱۳/۴±۴۳/۴). IL-۶ در گروه دریافتکنندهی اسیدهای چرب ۳ω نسبت به گروه دارونما کاهش معنیداری نشان داد (۰۴/۰P= ، ۴۴/۹±۳۷/۱۳vs۱۲/۱۱±۵۹/۱۸). در گروه دریافتکنندهی CLA هر چند سطح IL-۶ کاهش یافت، اما این تغییرات، معنیدار نبود (۰۶/۰ P= ،۱/۸±۹۵/۱۲vs ۲۱/۱۰±۱۳/۱۶). GPx در گروه دریافتکنندهی اسیدهای چرب ۳ω و CLA افزایش معنیداری نشان داد (به ترتیب ۰۰۱/۰P=، ۹۰/۶۸±۴/۱۷۱vs۰۶/۴۶±۱۲۵ و ۰۰۱/۰ P=، ۸/۶۲±۶۱/۱۷۴vs ۸۹/۵۶±۵۷/۱۴۴. سطح MDA در هر دو گروه دریافتکنندهی اسیدهای چرب ۳ω و CLA کاهش معنیداری یافت (به ترتیب ۰۰۱/۰P= ، ۸/۰±۴/۲vs۷۷/۱±۷/۳ و ۰۰۱/۰P= ، ۵۵/۱±۸۷/۲vs۵۰/۱±۹۸/۳).
نتیجه گیری: اسید لینولئیک مزدوج و اسیدهای چرب امگا۳ میتوانند التهاب و استرس اکسیداتیو را در بیماران مبتلا به تصلب شرایین کاهش دهند.
واژگان کلیدی: تصلب شرایین، التهاب، استرس اکسیداتیو، اسید لینولئیک مزدوج
نسترن شریعت زاده، ملیحه زاهدی راد، تیرنگ رضا نیستانی، علی کلایی، نیلوفر خلجی، اعظم غروی، مریم سلیمانی،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: دیابت ملیتوس نوع ۲ (T۲DM) معمولا افراد را تحت عوارض کوتاه و دراز مدت قرار میدهد. هدف از این تحقیق تعیین اثرات احتمالی دوز فیزیولوژیک لیکوپن و توده چربی بدن بر روی سیستم ایمنی هومورال در بیماران دیابتی نوع ۲ بود.
مواد و روشها: ۳۵ دیابتی نوع ۲ با سن ۹±۵۴ سال (زن و مرد) انتخاب و وارد کار آزمائی بالینی دو سوکور مورد- شاهدی ۲ ماهه شدند. بعد از دوره ۲ هفتهای پاکسازی با منع مصرف منابع غذائی لیکوپن، بیماران ۸ هفته به دو گروه دریافت کننده مکمل لیکوپن (mg/d۱۰) (۱۶=n) یا پلاسبو (۱۹=n) تقسیم شدند. به بیماران آموزش داده شد که در طول مطالعه حتی الاامکان رژیم غذائی و فعالیت بدنی خود را تغییر ندهند.
یافتهها: در گروه دریافت کننده مکمل لیکوپن سطح سرمی لیکوپن افزایش داشت (۰۰۱/۰< P). در حالی که دریافت رژیمی انرژی و مواد مغذی آنها تغییری نداشت، در گروه دریافت کننده مکمل لیکوپن نسبت ظرفیت آنتیاکسیدانی تام به شاخص مالون دی آلدئید بهطور معنیداری افزایش یافت (۰۰۷/۰=P). سطح سرمی لیکوپن بهطور معنی داری با IgG آنها ارتباط داشت (۰۰۸/۰=p و ۳۳۸/۰= r). در مقابل، تغییرات سطح سرمی لیکوپن بهطور مستقیم با IgM آنها رابطه داشت (۰۴۴/۰ =p و ۴۱۵/۰= r). تغییرات مقادیر توده چربی به شکل قابل توجهی مستقیما با IgG رابطه داشت (۰۴۴/۰ =p و ۴۱۵/۰ = r) اما رابطه معکوسی با IgM دیده شد (۰۲۱/۰ =p و ۴۶۹/۰ - = r).
نتیجهگیری: در صورتی که چربی بدنهای باعث بهبود سیستم ایمنی هومورال سازگار شود، احتمالا لیکوپن از طریق ممانعت از تشکیل MDA/LDL، باعث کاهش پاسخ ایمنی هومورال بخش سازگار وابسته به T cell میشود. این یافته دلالت بر نقش پیشگیری کننده لیکوپن از بروز عوارض دراز مدت دیابت، بخصوص آتروژنز دارد.
واژگان کلیدی: دیابت ملیتوس نوع ۲، توده چربی، لیکوپن، استرس اکسیداتیو
الهه مکیان فینی، نادر شوندی، عباس صارمی، سعیده طبیبی راد،
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۸-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: عدم تعادل بین تولید رادیکال آزاد و اجزاء سیستم دفاع آنتیاکسیدانی بدن منجر به استرس اکسیداتیو میشود. رزوین یکی از ضد اکسایندههای گیاهی است که میتواند RO را مهار کند. هدف از این مطالعه تعیین اثرات مکملیاری کوتاه مدت با رزوین بر ظرفیت ضداکسایشی تام (TAC)، سوپراکسید دسموتاز (SOD) و کراتین کیناز (CK) در بازیکنان والیبال زن نخبه میباشد.
مواد و روشها: این مطالعه یک کارآزمایی از نوع تصادفی دارونما- کنترل بود. ۲۰ بازیکن نخبه والیبال به دو گروه دریافتکننده رزوین (mg/d۴۰۰) و دارونما (لاکتوز) تقسیم و به مدت ۱۴ روز مکملیاری شدند. TAC به روش FRAP و دستگاه اسپکتروفتومتر و SOD به کمک دستگاه اسپکتروفتومتر با کیت الیزا اندازهگیری شد. دادههای به دست آمده با نرمافزار SPSS۱۵ تجزیه و تحلیل شد. ۰۵/۰p< به عنوان سطح معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: سطح TAC و SOD در گروه مصرفکننده مکمل رزوین افزایش معنیدار نشان داد (mmol/L۱۵/۰±۶۷/۰ به mmol/L ۱۰/۰±۴۱/۰ ، ۰۵/۰p<). همچنین در این گروه سطح CK به طور معنیداری کاهش یافت (۰۷/۹۰±۸۰/۱۸۶ به ۳۶/۳۹±۶۰/۱۴۰ واحد بینالمللی در لیتر).
نتیجه گیری: بر اساس یافتههای مطالعه حاضر میتوان پیشنهاد کرد که دریافت مکمل رزوین میتواند همزمان با بهبود شاخصهای آنتیاکسیدانی از آسیب عضلانی متعاقب تمرین شدید پیشگیری کرده و احتمالاً به بازتوانی بهتر ورزشکار کمک میکند.
واژگان کلیدی: والیبال، رزوراترول، رزوین، استرس اکسیداتیو، مکمل، آنتیاکسیدان
افشین شیرانیان، امین صالحی ابرقوئی، ذات اله عاصمی، زهره زارع، حسین شاکری، سیما سادات صبیحی، محمدرضا خوش فطرت، احمد اسماعیل زاده،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: تاکنون هیچ گزارش قابل دسترسی که نشانگر اثرات مصرف روزانه مکمل سوشهای مختلف پروبیوتیک بر روی پروفایلهای متابولیکی، پروتئین واکنشگر C باحساسیت بالا( hs-CRP) و استرس اکسیداتیو بیماران دیابتی باشد، وجود ندارد. این کارازمایی بالینی، برای تعیین اثرات سوشهای مختلف مکملهای پروبیوتیک بر روی پروفایلهای متابولیکی،hs-CRP و استرس اکسیداتیو در بیماران دیابتی طراحی شد.
مواد و روشها: این کارآزمایی بالینی تصادفی و دو سو کور کنترل شده در میان ۵۴ بیمار دیابتی با محدوده ی سنی ۳۵ تا ۷۰ سال اجرا شد. افراد به طور تصادفی برای مصرف مکمل سوشهای پروبیوتیک گروه پروبیوتیک (۲۷=n) و گروه دارونما (۲۷=n) به مدت ۸ هفته دسته بندی شدند. مکمل سوشهای پروبیوتیک که شامل ۷ سویه قابل دوام و خشک شده از طریق فریز هستند، شامل موارد زیر میشدند. لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس (CFU۱۰۹×۲) ، لاکتوباسیلوس بولگاریکوس (CFU۱۰۸×۲) ، لاکتوباسیلوس رامنسوس (CFU۱۰۹×۵/۱) ، لاکتوباسیلوس کازئی (CFU۱۰۹×۷)، استرپتوکوکوس ترموفیلوس (CFU۱۰۹×۵/۱)، بیفیدو باکتریوم لانگوم (CFU۱۰۹×۷)، بیفیدوباکتریوم برووی (CFU۱۰۹×۲) و ۱۰۰ میلیگرم فروکتوالیگوساکارید با لاکتوز که به عنوان مواد حامل استفاده شد. در ابتدای آزمایش و بعد از ۸ هفته مداخله از افراد برای اندازهگیری پروفایل متابولیکی، hs-CRP و نشانگرهای استرس اکسیداتیو نمونه خون ناشتا گرفته شد.
یافتهها: مصرف مکملهای پروبیوتیک در مقایسه با دارونما از افزایش گلوکز پلاسما ناشتا (FPG) (۰۵/۰=P ، به ترتیب ۴۴/۴۳±۷۳/۲۸+ در برابر۷۳/۳۰±۵۴/۱+) و مدل هموستاتیک برای مقاومت به انسولین (HOMA-IR) (۰۳/۰=P به ترتیب ۳۴/۳±۳۸/۲+ در برابر ۶۱/۱ ±۷۸/۰+) جلوگیری میکند. اثر قابل توجه مکملهای پروبیوتیک روی مشخصات لیپید سرم و سطح هموگلوبین A۱C (HbA۱C)یافت نکردیم. کاهش قابل ملاحظهای در سطح سرمی پروتئین واکنشگر C باحساسیت بالا (hs-CRP) (۰۲/۰=P ،gr/ml ۷۲/۸۷۸ در برابر۵۷/۷۷۷-) بعد از مصرف مکملهای پروبیوتیک در مقایسه با گروه دارونما مشاهده شد. مکملها منجر به کاهش قابل توجه در سطح گلوتاتیون (GSH) پلاسما در مقایسه با گروه دارونما شدند
(۰۳/۰= µmol/L,p ۴۶/۳۳- در برابر ۶۳/۲۴۰). اثر معنیداری از پروبیوتیک روی TAC (ظرفیت کل آنتیاکسیدان پلاسما) و سطح اوریک اسید، در مقایسه ی بین دو گروه، مشاهده نشد.
نتیجه گیری: در افراد مبتلا به دیابت، مکمل گونههای پروبیوتیک در طی ۸ هفته، باعث کنترل بهتر گلیسمیک، کاهش سطح سرمی
hs-CRP و افزایش سطح GSH کل پلاسما شدند ولی تأثیر معنیداری بر شاخصهای لیپیدی سرم و ظرفیت آنتیاکسیدانی تام نداشت.
واژگان کلیدی: پروبیوتیک، مشخصات متابولیکی، استرس اکسیداتیو، hs-CRP، دیابت نوع ۲
سید جواد حاجی میراسماعیل، سید حسین داودی، نسیم نمازی، غلامعلی جاودان، حمید رضا پازکی طرودی، مرجان عجمی،
دوره ۸، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
سابقه و هدف: ایسکمی رپرفیوژن یعنی باز گرداندن مجدد جریان خون به بافتی که دچار ایسکمی یا کمبود اکسیژن شده است و ممکن است به بروز نارسایی حاد کلیوی منتهی شود. این مطالعه با هدف بررسی اثر درمان با اسیدهای چرب امگا۳ بر آسیب ناشی از ایسکمی رپرفیوژن کلیه رت انجام گرفت.
مواد و روشها: نفروکتومی کلیه راست بر روی ۸۱ رت نرویستار با وزن gr۳۰۰- ۲۵۵ انجام شد و به مدت ۲۱ روز جهت بر طرف شدن استرس ناشی از عمل نگهداری شدند . قبل از ایسکمی رپرفیوژن (۶، ۲۴، و ۴۸ ساعت رپرفیوژن ) رتها به مدت ۱۴ روز اسید چرب امگا۳ (دوکوزاهگزانوئیک اسید، ایکوزاپنتانوئیک اسید) mg/kg/d۲۰۰یا آب مقطر دریافت کردند. فعالیت آنزیم آنتیاکسیدانی کاتالاز (CAT)، آنزیم آنتی اکسیدان سوپراکسی دسموتاز (SOD)، نیتروژن اوره خون (BUN)، کراتینین سرم (SCr)، کلیرانس کراتینین (CCr)، کسر تصفیه سدیم (FENa) و هیستولوژی کلیه مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: در گروه ایسکمی رپرفیوژن،SCr ،BUN ، FENa، افزایش (۰۱/۰p<) و فعالیت CAT و SOD کاهش معنیدار یافت (۰۵/۰p<). در گروه دریافت کننده اسید چرب امگا۳ شاخصهای SCr، BUN، FENaکاهش، کلیرانس کراتینین و فعالیت CAT و SOD در مقایسه با گروه IR، افزایش معنیدار یافت (۰۵/۰p<). یافتهها نشان دادند که ایسکمی رپرفیوژن سبب آسیب بافتی بیشتر در مدت ۶ ساعت رپرفیوژن (۰۵/۰p<)، آسیب بافتی خفیفتر در مدت ۲۴ تا ۴۸ ساعت رپرفیوژن گشت (۰۱/۰p<) و در گروه امگا۳ مقایسه با گروه IR آسیب بافتی به طور معنیداری کاهش پیدا کرد (۰۵/۰p<).
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که دو هفته مصرف امگا۳ قبل از ایسکمی عملکرد کلیوی را با کاهش SCr، BUN، FENa و افزایش کلیرانس کراتینین بهبود داده و سبب کاهش استرس اکسیداتیو گردید.
واژگان کلیدی: اسیدهای چرب امگا ۳ (دوکوزا هگزانوئیک اسید و ایکوزاپنتانوئیک اسید)، ایسکمی رپرفیوژن، استرس اکسیداتیو، نارسایی حاد کلیه
جواد نیک خرد، علی ضرغامی خامنه، علی اکبر ملکی راد، ابراهیم حسینی حوری پسند،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: کافئین از دیرباز بهدلیل اثرات محرک خود در بین اقشار مختلف جامعه از مقبولیت گستردهای برخوردار بوده است. پژوهش حاضر بهمنظور تعیین اثر مکملدهی کوتاهمدت کافئین بر پاسخ برخی از مارکرهای آنتیاکسایشی (GPx و SOD) و شاخص پراکسیداسیون لیپیدی (MDA) در سرم مردان فعال پس از یک جلسه فعالیت هوازی انجام شد.
مواد و روشها: ۱۸ مرد فعال (با میانگین سنی ۳±۲۵ سال، درصد چربی۲±۱۳ و اکسیژن مصرفی بیشینه ۴±۵۲ میلیلیتر/کیلوگرم/دقیقه) در قالب طرح تجربی و دو سویهکور بهطور تصادفی در دو گروه همگن مکمل و شبهدارو (۵ میلیگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن در روز) قرار گرفتند. پس از مکملدهی ۱۴ روزه، آزمودنیها در یک پروتکل فعالیت هوازی (دویدن روی نوارگردان در شیب منفی ۱۵% بهمدت ۳۰ دقیقه با ۶۵% اکسیژن مصرفی بیشینه) شرکت نمودند. تغییرات شاخصهای مورد مطالعه طی سه مرحله (حالت پایه، پس از دورهی مکملدهی و بلافاصله پس از فعالیت ورزشی) اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس مکرر، پس تعقیبی بونفرونی و تی مستقل در سطح معنیداری ۰۵/۰ بررسی گردید.
یافتهها: نتایج حاکی است که مصرف ۱۴ روزهی کافئین در حالت پایه موجب افزایش معنیدار در ظرفیت آنزیمهای آنتیاکسایشی ( GPx و SOD) میگردد (۰۵/۰P≤). از طرفی، ۳۰ دقیقه فعالیت هوازی بهترتیب باعث کاهش معنیدار توان آنتیاکسایشی و افزایش معنیدار شاخص استرس اکسیداتیو (MDA) میشود (۰۵/۰P≤). در حالیکه، سطوح افزایش یافتهی مارکرهای استرس اکسایشی گروه شبهدارو بهطور معنیداری بیشتر از گروه کافئین بود (۰۵/۰P≤).
نتیجه گیری: براساس یافتههای حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که احتمالاً مکملدهی کافئین میتواند با افزایش ظرفیت آنتیاکسایشی پایه (GPX و SOD)، از تغییرات نامطلوب شاخص آسیب استرس اکسایشی (MDA) ناشی از انجام یک جلسه فعالیت هوازی در مردان فعال بکاهد.
واژگان کلیدی: کافئین، فعالیت هوازی، استرس اکسیداتیو
فاطمه حیدری، مجید محمدشاهی، مهدی زارعی، مژده فتحی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
سابقه و هدف: آکریلامید ترکیبی فعال است که متابولیسم کبدی آن در بدن از طریق ایجاد استرس اکسیداتیو موجب اثرات مخرب در بدن میشود. تاکنون هیچ مطالعهای اثر لیمو را به عنوان میوهای با ترکیبات آنتیاکسیدانی فراوان بر اثرات آکریلامید بررسی نکرده است. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر آب لیمو تازه بر وضعیت استرس اکسیداتیو و آنزیمهای کبدی در موشهای صحرایی مسموم شده با آکریلامید انجام گرفته است.
مواد و روشها: مطالعه تجربی- مداخلهای حاضر بر روی۴۰ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار انجام گرفته است. آکریلامید به میزان mg/kg۳۵ به مدت دو هفته به حیوانات گروههای کنترل بیمار و مداخله گاواژ شد. سپس به حیوانات گروه مداخله آب لیمو در سه دوزml/kg/day ۵/۲، ۰/۵ ،۵/۷ به مدت ۲۸ روز خورانده شد. در پایان پس از بیهوشی عمیق و تهیه نمونه سرمی و کبدی از حیوانات، میزان فاکتورهای سرمی و کبدی TAC (Total antioxidant capacity) و MDA (malondialdehyde) و سطوح سرمی ALT (alanine transaminase)، AST (aspartate transaminase)، ALP (Alkaline phosphate) مورد سنجش قرار گرفت. به منظور تحلیل دادهها از آزمون
One-Way ANOVA و تستهای Tukey استفاده شد.
یافتهها: در این مطالعه، آکریلامید موجب افزایش معنیدار سطوح سرمی و کبدی MDA و همچنین کاهش معنیدار سطوح سرمی و کبدی TAC شد (۰۵/۰ (P<. تجویز آب لیمو سطوح سرمی و کبدی MDA و TAC را در مقایسه با گروه کنترل بهبود بخشید (۰۵/۰(P<. آکریلامید تنها بر سطح ALT افزایش نشان داد (۰۴۱/۰P<) که با دوز متوسط و بالای آب لیمو این میزان به طور معنیدار کاهش یافت (۰۱۷/۰P< و ۰۰۳/۰ P<).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر پیشنهاد میکند که در صورت تأیید در مطالعات آتی مصرف آب لیمو میتواند به عنوان یک گزینه مناسب جهت خنثی کردن اثرات سمی آکریلامید بر استرس اکسیداتیو ناشی از آکریلامید در سرم و کبد و کاهش سطوح آمینوتراسفرازها باشد.
واژگان کلیدی: لیمو، آکریلامید، سمیت کبد، استرس اکسیداتیو، آنزیم کبدی، موش صحرایی
معصومه حسینی، نازنین قاسم زاده خراسانی، بهزاد دیوکان، شاهین ریاحی،
دوره ۱۳، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۷ )
چکیده
سابقه و هدف: از جمله آنزیمهای اکسیداتیو در موجودات زنده، سوپراکسید دیسموتاز (SOD) میباشد که در تولید H۲O۲ نقش دارد. پروتئین شوک گرمایی (Hsp۷۰) در شرایط استرس ایجاد شده و اثرات ضد التهابی دارد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید و مصرف ویتامینE بر سطوح Hsp۷۰ و SOD در رتهای نر بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی۳۲ ﺳﺮ موش صحرایی به طور تصادفی به ۴ گروه (ﮐﻨﺘﺮل، ﻣﮑﻤﻞ، ﺗﻤرین، ﺗﻤﺮیﻦ+ﻣﮑﻤﻞ) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته، هفتهای پنج جلسه، هر جلسه ۱۵ دقیقه [ ۵ دقیقه گرم کردن ، ۴ دقیقه تناوب شدید ) ۹۵ تا ۱۰۰ درصد (VO۲max، ۲ دقیقه تناوب بازیافت ) ۶۵ تا ۷۵ درصد (VO۲max ،۴ دقیقه سرد کردن ] بود. Mg/kg ۱۰۰ ویتامین E در گروههای مکمل به مدت ۸ هفته ، سه بار در هفته به صورت داخل صفاقی تجویز شد. ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﻧﯽ از آزﻣﻮدﻧﯽﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ و ﺳﻄﻮح Hsp۷۰ و SOD با روش الایزا اﻧﺪازهﮔﯿﺮی ﺷﺪ. از روش آﻣﺎری آنالیز کواریانس اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪ.
یافتهها: نتایج نشان داد پس از اجرای پروتکل تحقیق ﺳﻄﻮح Hsp۷۰ گروه تمرین+مکمل به طور معنیداری بالاتر از سه گروه دیگر بود (۰,۰۰۱P<). سطوحSOD گروه های تجربی نیز در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (۰۰۱/۰>P).
نتیجه گیری: تمرین تناوبی شدید، مکمل سازی با ویتامین E و ترکیبی از دو روش فوق ممکن است از طریق تنظیم مثبت دفاع آنتیاکسیدانتی، اثرات حمایتی خود را در مقابل استرس اکسایشی اعمال نماید.
عرفان مقسمی، سید مهدی جعفری، ماریه سقائیان جزی، سید مهران حسینی، محبوبه تاج الدینی، محمدعلی ضیغمی، آزادرضا منصوریان،
دوره ۱۶، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: دیابت یکی از شایعترین اختلالات اندوکرینی در جهان است. تمشک برگ نارونی سرشار از ترکیبات پلیفنولی بوده که
قادر است فرد را در برابر بیماریهای مزمن مانند دیابت محافظت نماید. این مطالعه به منظور بررسی اثر عصاره هیدروالکلی میوه تمشک (RubusAnatolicus (focke) foke ex hausskn) بر سطح قندخون، پروفایللیپیدی و شاخصهای استرس اکسیداتیو در موشهای صحرایی دیابتی طراحی شده است.
مواد و روشها: در این مطالعه از ٣۲ سر موشصحرایی نر ویستار با وزن ۱۵۰ تا ۲۰۰ گرم استفاده شد. القای دیابت با استرپتوزوتوسین انجام شد و موشهای دیابتی به مدت ۱۴روز با عصاره هیدروالکلی میوه تمشک مورد تیمار قرار گرفتند. نهایتاً موشها بیهوش شده و قربانی شدند. سپس نمونه خون از قلب آنها جهت اندازهگیری سطح سرمی قندخون،پروفایل لیپیدی و شاخصهای استرس اکسیداتیو جمع آوری شد. مقدار ۰۵/۰P < معنیدار در نظر گرفته شد.
یافتهها: نتایج مطالعه حاضر نشان داد عصاره میوه تمشک سطح سرمی قندخون ، تریگلیسرید، کلسترول ،LDL و مالوندیآلدئید را در موشهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی به طور معنیداری کاهش میدهد (۰۵/۰P<). همچنین سطح سرمیHDL ، ظرفیت تام آنتیاکسیدانی و فعالیت سوپر اکسید دیسموتاز در موشهای دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی به طور معنیدار افزایش یافت (۰۵/۰P<).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر نشان داد که عصاره میوه تمشک اثرات مطلوبی بر سطح قندخون، پروفایللیپیدی و شرایط استرس اکسیداتیو در موشهای صحرایی دیابتی دارد.