[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
.
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
برای نویسندگان::
آرشیو مجله و مقالات::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
IFRAME

..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۳ نتیجه برای الگوهای غذایی

احمد اسماعیل زاده، لیلا آزادبخت، مسعود کیمیاگر،
دوره ۲، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۸۶ )
چکیده

اخیرا متخصصان علوم تغذیه برای بررسی ارتباط رژیم غذایی با بیماری‌ها، دیدگاه تحلیل الگوهای غذایی را بر دیدگاه‌های سنتی قبلی که مبتنی بر مواد مغذی یا غذاها بودند، ترجیح می‌دهند. شناسایی الگوهای غذایی، این امکان را فراهم می‌کند که رژیم غذایی را به صورت کلی (نه به تفکیک اجزای آن) نگاه کنیم. این کار باعث می‌شود تا در شناسایی ارتباط رژیم غذایی با بیماری‌ها، ارتباطاتی فراتر از آنچه توسط مواد مغذی یا غذاها توصیف می‌شوند، کشف شود. تحلیل بر مبنای الگوهای غذایی، در مواردی هم که در تحلیل های سنتیِ تعیین ارتباط رژیم غذایی با بیماری‌ها که بر پایه غذاها یا مواد مغذی صورت می‌گیرد و ارتباط های گزارش شده، ضعیف است، می‌تواند مفید واقع شود. الگوهای غذایی، مفهوم واقع بینانه تری نسبت به رویکرد غذاها یا مواد مغذی دارند. همبستگی و تداخل‌های بیولوژیکی موجود بین غذاها و مواد مغذی، ارتباط بین غذاها یا موادمغذی را با بیماری‌های مزمن مخدوش می‌سازد. شواهد متعدد موجود نیز حاکی از موفق بودن این روش در شناسایی ارتباط تغذیه با بیماری‌ها است به طوری که الگوهای غذایی غالبِ شناسایی شده از طریق تحلیل عاملی و تحلیل خوشه ای با بیماری‌ها به طور معنی‌داری مرتبط بوده‌اند. از آنجا که مطالعات انجام شده در زمینه الگوهای غذاییِ غالب در کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما نادر است، هدف بررسی مروری حاضر آن است که چگونگی شناسایی الگوهای غذایی، نکات قوت و محدودیت‌های مربوط به این روش نوین را به تفصیل مورد بحث قرار داده و محققان تغذیه را در کشور به استفاده از این دیدگاه در تحقیقات آینده تشویق نماید.
پروین میرمیران، ابوالقاسم جزایری، فیروزه حسینی اصفهانی، یدا... محرابی، فریدون عزیزی،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۱۲-۱۳۸۶ )
چکیده

سابقه و هدف: تفکیک اثرات مواد مغذی خاص یا غذاهای مشخص بر خطر بیماری‌ها و چاقی، کار دشواری است. امروزه، بررسی الگوهای غذایی به جای مواد مغذی یا غذاهای خاص، مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط تغییرات امتیاز الگوهای غذایی با تغییرات وزن و نمایه توده بدن (BMI) در بزرگسالان ساکن در منطقه ۱۳ تهران انجام شد. مواد و روش‌ها: این مطالعه هم‌ْ‌گروهی روی ۱۲۴ زن و ۸۲ مرد ۱۸ سال و بالاتر انجام شد که در هر دو مرحله "مطالعه قند و لیپید تهران" مورد بررسی تغذیه‌ای و تن‌سنجی قرارگرفته و اطلاعات فردی و جمعیت شناختی آنها تکمیل شده بود. متوسط طول مدت پیگیری افراد، ۶ سال بود. داده‌ها به روش مصاحبه، مشاهده و تکمیل برگه‌های اطلاعاتی جمع آوری شد. افراد بر اساس مقادیر BMI به دو گروه تقسیم شدند: طبیعی و اضافه وزن/چاق. ارزیابی تغذیه‌ای از طریق پرسشنامه یادآمد خوراک ۲۴ ساعته و پرسشنامه بسامد مصرف خوراک انجام شد. اقلام غذایی بر مبنای میزان مواد مغذی به ۲۱ گروه تقسیم بندی شدند. به منظور شنـاسایی الگوهای غذایی غالب از روش تحـلیل عاملی روی داده‌های گروه‌های غذایی استفاده شد. تغـییرات امتیاز الگوهای غذایی وتغییرات BMI و وزن، از تفاضل داده‌های مرحله اول از داده‌های مرحله دوم همان فرد به دست آمد. یافته ها‌: میانگین سن مردان و زنان در ابتدای مطالعه به ترتیب ۱۱ ۴۵ و ۱۴۳۹ سال بود. سه الگوی غذایی غالب در مرحله اول و دوم مطالعه به ترتیب با مجموع واریانس ۲۹% و ۳۳% تعریف و نامگذاری شد: «غربی»، «سالم» و «مخلوط». در هر دو مرحله مطالعه، غلات تصفیه شده، میانْ‌وعده‌های شور، سس مایونز، گوشت‌های فراوری شده، غذاهای فوری آماده و نوشابه ها از اجزای الگوی غذایی غربی و سبزی‌ها، میوه‌ها، مرغ و ماهی، لبنیات و غلات کامل از اجزای الگوی غذایی سالم بودند. میانگین تفاضل امتیاز استاندارد شده الگوی غذایی سالم برای مردان و زنان به ترتیب ۶۱/۱±۰۵/۰- و ۱۷/۱±۲۱/۰ و در مورد الگوی غذایی غربی به ترتیب ۳۹/۱±۰۵/۰ و ۳۳/۱±۲۸/۰- بود که تفاوت آماری معنی‌داری نداشت. قوی‌ترین اثر تغییرات وزن در رابطه با تغییر الگوی غذایی غربی، در مدل تعدیل شده عوامل مداخله‌گر (۰۰۱/۰< P و۲۵/۰=R۲ و ۳۲/۰=β) در مقایسه با الگوی غذایی سالم بود. در مدل رگرسیون چندگانه، تغییرات BMI در ارتباط با تغییرات الگوهای غذایی افراد چاق و دارای اضافه وزن که امتیاز الگوی غذایی غربی آنها افزایش یافته بود، در جهت افزایش بیشتر بود (۰۰۱/۰< P و ۲۲/۰=R۲ و ۴۱/۰=β). نتیجه گیری: در این مطالعه، پیروی از الگوی غذایی غربی با افزایش وزن و BMI ارتباط داشت و این ارتباط در افراد اضافه وزن و چاق، قوی‌تر بود.
بهرام رشیدخانی، آرزو رضازاده، نسرین امیدوار، آناهیتا هوشیار راد، زهره ستایشگر،
دوره ۳، شماره ۲ - ( ۷-۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: مطالعات اندکی، رابطه الگوهای غذایی و عوامل اقتصادی- اجتماعی و جمعیتی را بررسی کرده‌اند. هدف این مطالعه، تعیین الگوهای غذایی غالب و رابطه آنها با وضعیت اقتصادی- اجتماعی و جمعیتی زنان ۲۰ تا ۵۰ ساله ساکن شمال شهر تهران بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه مقطعی ۴۶۰ زن ۲۰ تا ۵۰ ساله ساکن مناطق شمال شهر تهران به روش نمونه‌گیری طبقه‌بندی شده، تصادفی انتخاب شدند. دریافت‌های غذایی معمول افراد در طول یکسال گذشته با استفاده از پرسشنامه نیمه کمّی بسامد خوراک و خصوصیات اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی از طریق مصاحبه حضوری به دست آمد. جهت شناسایی الگوهای غذایی غالب از روش تحلیل عاملی استفاده شد. رابطه بین الگوهای غذایی غالب و خصوصیات اقتصادی- اجتماعی و جمعیتی با تحلیل کوواریانس بررسی شد. یافته‌ها‌: دو الگوی غذایی غالب شناسایی شد: الگوی غذایی سالم (مصرف بالای میوه‌، سبزیجات زرد، سبزیجات کلمی شکل، سایر سبزیجات، گوجه فرنگی، دوغ، لبنیات کم چرب، طیور و ماکیان، زیتون، مغزها، آبمیوه‌های طبیعی، سیب زمینی، سیر، قهوه، خشکبار و حبوبات) و الگوی غذایی ناسالم (مصرف بالای گوشت فراوری شده، سس مایونز، نوشابه، شیرینی‌ها، غلات تصفیه شده، میان‌ْوعده‌ها، آبمیوه‌های صنعتی، گوشت قرمز، مغزها، سیب زمینی سرخ شده، روغن‌های هیدروژنه، تخم مرغ، کره، لبنیات پُرچرب، قند و شکر و گوشت احشا). بعد از تعدیل اثر سایر متغیرها، قومیت آذری در مقایسه با قومیت فارس (۰۱/۰P< ؛۴۴/۰= B) و سکونت در منطقه ۷ در مقایسه با منطقه ۳ (۰۱/۰P< ؛۳۹/۰= B) با الگوی غذایی ناسالم رابطه مثبت داشتند و سن (۰۱/۰P< ؛۰۴/۰- = B)، تحصیلات دانشگاهی (۰۵/۰P< ؛۳۴/۰- = B)، درآمد کل خانوار در ماه (۰۵/۰P< ؛۲۵/۰- = B)، با الگوی غذایی ناسالم، رابطه منفی داشتند. سن (۰۱/۰P< ؛۰۳/۰= B) و زیر بنای منزل (۰۱/۰P< ؛۲۱/۰= B) با الگوی غذایی سالم، رابطه مثبت و مدت زمان اقامت در تهران، با این الگوی غذایی، رابطه منفی داشتند (۰۱/۰P< ؛۰۱/۰- = B). نتیجه گیری: عوامل اقتصادی- اجتماعی و جمعیتی از عوامل تأثیرگذار بر نوع الگوی غذایی افراد مورد مطالعه بود. پیشنهاد می‌شود که در تعیین رابطه الگوهای غذایی و بیماری‌ها، عوامل اقتصادی- اجتماعی و جمعیتی نیز در نظر گرفته شود.
بهرام رشیدخانی، بهاره حاجی زاده ارمکی، آناهیتا هوشیار راد، سید مجید معاشری،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده

سابقه و هدف: تحلیل الگوهای غذایی، موضوعی است که به تازگی مورد توجه بسیاری از متخصصان اپیدمیولوژی تغذیه قرار گرفته است. در این روش، تغذیه به صورت ریزمغذی‌ها و مواد غذایی جداگانه تعریف نمی‌شود، بلکه به صورت گروه‌های بزرگ مواد غذایی که مصرف آنها با یکدیگر در ارتباط است، بررسی می‌شود. مطالعه حاضر، به منظور بررسی الگوهای غذایی غالب در استان کردستان و ارزیابی رابطه الگوهای غذایی با سرطان سلول‌های سنگفرشی مری (squamous-cell carcinoma) در این جامعه انجام شد. مواد و روش‌ها: در این مطالعه مورد- شاهدی، ۴۷ بیمار مبتلا به سرطان سلول‌های سنگفرشی مری (گروه مورد) و ۹۶ بیمار فاقد سرطان مری (گروه شاهد) شرکت کردند. پرسشنامه‌های اطلاعات زمینه‌ای، فعالیت بدنی و بسامد خوراک (مشتمل بر فهرستی از ۱۲۵ ماده غذایی) از طریق مصاحبه حضوری تکمیل شد. پس از گروه‌بندی اقلام غذایی، با استفاده از نرم افزار SPSS۱۴ الگوهای غذایی به روش تحلیل عاملی تعیین شد. سپس نسبت شانس ابتلا به سرطان مری در گروه‌های مصرف کننده الگوهای مزبور محاسبه شد. یافته‌ها‌: در این مطالعه، دو الگوی غذایی غالب به دست آمد: الگوی غذایی سالم (مغزها، میوه‌ها، سبزی‌های برگ سبز و سایر سبزی‌ها، گوجه‌فرنگی، زیتون، لبنیات کم چرب، ماهی، سبزی‌های زرد، دوغ، سبزی‌های کلمی شکل) و الگوی غذایی غربی (روغن جامد، قند و شکر، انواع شیرینی‌ و دسر، نمک، انواع ترشی، تخم‌مرغ، نوشابه گازدار، چای و مصرف کمتر روغن مایع). پس از تعدیل عوامل مخدوش‌کننده سن و جنس (از طریق همسان‌سازی)، رفلاکس، تحصیلات، BMI، سیگار کشیدن و فعالیت فیزیکی، شانس ابتلا به سرطان مری در افرادی که امتیاز بالایی در الگوی غذایی سالم کسب کرده بودند (دسته دوم) ۶۷% کمتر از افرادی بود که در دسته اول قرار داشتند (نسبت شانس ۳۳/۰ با فاصله اطمینان ۹۵% : ۱۲/۰ تا ۸۶/۰ و ۰۲/۰P<). درحالی که شانس ابتلا به سرطان مری در افرادی که امتیاز بالایی در الگوی غذایی غربی کسب کرده بودند (دسته دوم) ۸/۹ برابر افرادی بود که در دسته اول قرار داشتند (نسبت شانس ۸/۹ با فاصله اطمینان ۹۵% : ۲/۳ تا ۷/۲۹ و ۰۰۱/۰P<). نتیجه گیری: الگوی غذایی سالم، ارتباط معکوسی با خطر ابتلا به سرطان مری داشت. درمقابل، الگوی غذایی غربی با افزایش خطر ابتلا به سرطان مری همراه بود.
محسن کرامتی، سیده الهه شریعتی بافقی، علیرضا رجایی، بهرام رشیدخانی،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: مطالعات اندکی رابطه الگوهای غذایی با تراکم املاح استخوان (BMD) را بررسی کرده‌اند. هدف مطالعه حاضر، تعیین این رابطه در نمونه‌ای از زنان یائسه ساکن شهر تهران بود. مواد و روشها: ۱۶۰ زن در این مطالعه مقطعی شرکت کردند. پس از تکمیل پرسشنامه‌های اطلاعات عمومی، فعالیت بدنی و بسامد خوراک، BMD مهره‌های کمری و گردن ران آن‌ها با dual-energy X-ray absorptiometry اندازه‌گیری شد. الگوهای غذایی به روش تحلیل عاملی شناسایی شدند. نسبت شانس برای داشتن BMD پایین (مقادیر کمتر از میانه) در رابطه با الگوهای غذایی نیز با آنالیز رگرسیون لجستیک محاسبه شد. یافتهها: ۶ الگوی غذایی شناسایی شد. پس از تعدیل اثر مخدوش‌کننده‌های احتمالی، در زنانی که نمره بالاتری (مقادیر بیشتر از میانه) از الگوهای غذایی اول یا دوم داشتند، نسبت به زنان دارای نمرات پایین‌تر (مقادیر کمتر از میانه) شانس داشتن BMD پایین به ترتیب در نواحی مهره‌های کمری (۰۴/۰ =P و ۹۶/۴-۰۵/۱ :CI ۹۵% و ۲۹/۲ =OR) و گردن ران (۰۱/۰ >P و ۰۹/۶-۳۱/۱ :CI ۹۵% و ۸۳/۲ =OR) بیشتر بود. الگوی غذایی اول، غنی از لبنیات پرچرب، گوشت احشاء، گوشت قرمز یا فراوری شده و غلات کامل بود. الگوی غذایی دوم غنی از سیب‌زمینی سرخ کرده، مایونز، شیرینی‌جات و دسرها و روغن‌های مایع بود. نتیجه گیری: الگوهای غذایی غنی از غذاهای حاوی چربی اشباع بالا ( مشابه الگوی اول) یا دارای تراکم پایین مواد مغذی ضروری برای سلامت استخوان (مشابه الگوی دوم) ممکن است با BMD در زنان یائسه ساکن شهر تهران ارتباطی منفی داشته باشند. واژگان کلیدی: الگوهای غذایی، تراکم املاح استخوان، زنان یائسه، تحلیل عاملی
فهیمه حقیقت دوست، فاطمه زریباف، لیلا آزادبخت، احمد اسماعیل زاده،
دوره ۷، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: : برخی از عوامل خطر بیماری‌های قلبی عروقی در کشورهای خاورمیانه شیوع بالایی دارند. هدف این مطالعه، بررسی ارتباط بین الگوهای غذایی غالب و عوامل خطر بیماری‌های قلبی عروقی در بین زنان تهرانی بود. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی ۴۸۶ زن معلم تهرانی در محدوده سنی ۴۰ تا ۶۰ سال بررسی شدند. به منظور جمع‌آوری داده‌های غذایی از پرسشنامه تکرر مصرف غذایی به فرمت ویلت استفاده شد. وجود حداقل ۱ و ۲ عامل خطر از ۳ عامل عمده‌ خطر بیماری‌های قلبی عروقی (پرفشاری خون، دیس‌لیپیدمی و دیابت) ارزیابی شد. یافتهها: ۳ الگوی غذایی عمده شناسایی شد (سالم، غربی و سنتی). بعد از کنترل عوامل مخدوشگر، افرادی که در بالاترین پنجک الگوی غذایی سالم بودند، شانس کمتری جهت ابتلا به دیس‌لیپیدمی (نسبت شانس ۳۶/۰ ؛ فاصله اطمینان ۹۵%، ۱۹/۰ تا ۵۳/۰)، پرفشاری خون (۳۳/۰؛ ۱۷/۰ تا ۶۰/۰)، حداقل ۱ و ۲ عامل خطرساز (به ترتیب: ۳۰/۰؛ ۱۸/۰ تا ۵۸/۰و ۳۹/۰؛ ۲۰/۰ تا ۷۷/۰) را در مقایسه با کمترین پنجک داشتند. در مقابل، کسانی که از الگوی غذایی‌ غربی پیروی می‌کردند، شانس بیشتری برای دارا بودن عوامل خطر بیماری‌های قلبی عروقی داشتند (نسبت شانس ۵۹/۲ تا ۱۱/۳ برای عوامل خطر مختلف؛ ۰۵/۰>P). الگوی غذایی سنتی به طور معنی‌داری همراه با دیس‌لیپیدمی (نسبت شانس ۷۳/۱ و فاصله اطمینان ۹۵%، ۰۲/۱ تا۹۹/۲) و حداقل یک عامل خطر (نسبت شانس ۸۹/۱ ؛ فاصله اطمینان ۹۵%، ۰۵/۱ تا۲۰/۳) بود. الگوهای غذایی غالب و دیابت ارتباطی نداشتند. نتیجه گیری: الگوهای غذایی غالب در جامعه زنان معلم تهرانی با عوامل خطر بیماری‌های قلبی عروقی مرتبط بودند. واژگان کلیدی: الگوهای غذایی، عوامل خطر، بیماری‌های قلبی عروقی، زنان
بهارک آقاپور، آرش رشیدی، احمد رضا درستی مطلق، یداله محرابی،
دوره ۷، شماره ۵ - ( ۱۲-۱۳۹۱ )
چکیده

سابقه و هدف: مطالعات اندکی رابطه الگوهای غذایی با اضافه وزن یا چاقی در نوجوانان را بررسی کرده اند. هدف مطالعه حاضر، تعیین این رابطه در نمونه ای از دختران نوجوان ایرانی بود. مواد و روش ها: ۴۰۰ دانش آموز دختر دبیرستانی ۱۷-۱۴ ساله شهر اهر در این مطالعه مقطعی شرکت کردند. پس از تکمیل پرسشنامه‌های اطلاعات عمومی و بسامد خوراک نیمه کمی، شاخص‌های تن سنجی آنها اندازه گیری شد. الگوهای غذایی با روش تحلیل عاملی شناسایی شدند. نسبت شانس برای داشتن اضافه وزن یا چاقی در ارتباط با الگوهای غذایی نیز با آنالیز رگرسیون لجستیک محاسبه شد. یافته ها: ۳ الگوی غذایی غالب شناسایی شد. پس از تعدیل اثر مخدوشگرهای احتمالی، افرادی که نمره بالاتری از الگوی غذایی ناسالم (غنی از مایونز، غلات تصفیه شده، سیب زمینی سرخ شده، غلات تصفیه نشده، لبنیات پرچرب، گوشت احشاء و گوشت قرمز یا فرآوری شده) یا سالم (غنی از سبزیجات، حبوبات، سیب زمینی آب پز، میوه و آبمیوه، روغن‌های مایع، زیتون، ماهی، لبنیات کم چرب و طیور و ماکیان) داشتند، نسبت به افراد دارای نمره پایین تر، به ترتیب از شانس بیشتر (۰۰۱/۰ >P و ۰۳/۵-۸۱/۱ :CI ۹۵% و ۰۲/۳ =OR) و کمتری (۰۰۱/۰ >P و ۲۹/۰-۰۹/۰ :CI ۹۵% و ۱۷/۰ =OR) برای داشتن اضافه وزن یا چاقی برخوردار بودند. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان دهنده وجود الگوهای غذایی بارز و خاص در دختران نوجوان ایرانی و ارتباط آنها با اضافه وزن یا چاقی بود. واژگان کلیدی: الگوهای غذایی غالب، اضافه وزن، چاقی، دختران نوجوان، تحلیل عاملی
ابراهیم فلاحی، سجاد روستا، فرزاد ابراهیم زاده، خاطره عنبری، امیرحسین خلخالی راد،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده

سابقه و هدف: مطالعات زیادی جهت شناسایی ارتباط غذاها و مواد مغذی با سندرم متابولیک انجام شده است، در حالی که مطالعه الگوهای غذایی و ارتباط آن با سندرم متابولیک فواید بیشتری نسبت به بررسی ارتباط منحصراً یک یا چند ریز مغذی دارد؛ بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط الگوهای غذایی سنتی با سندرم متابولیک در شهر خرم‌آباد انجام شد. مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، ۹۷۳ نفر (۲۳۷ مرد و ۷۳۶ زن) از ساکنین شهر خرم‌آباد به روش نمونه گیری خوشه‌ای چند مرحله ای و بصورت تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. دریافت‌های غذایی افراد با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک نیمه کمی ۲۰۰ آیتمی ارزیابی، وزن، قد و فشار خون اندازه گیری و نمایه توده بدن (BMI) محاسبه شد. قند خون ناشتا، پروفایل لیپیدی و انسولین سرم اندازه گیری شد. سندرم متابولیک طبق معیارهای انجمن قلب آمریکا تعریف شد. یافتهها: شیوع سندرم متابولیک ۲۹% بود. افرادی که در بالاترین پنجک الگوی غذایی سنتی قرار داشتند، در مقایسه با افراد پایین‌ترین پنجک، شانس بیشتری برای ابتلا به سندرم متابولیک (نسبت شانس ۷۳/۲و فاصله اطمینان ۹۵%: ۴/۱ تا ۵۶/۳) داشتند. بین اندازه دور شکم و BMI با الگوی غذایی سنتی ارتباط مستقیمی وجود داشت. نتیجه گیری: الگوی غذایی سنتی می‌تواند (تخم مرغ، چای، آب میوه، غلات تصفیه شده، مغزها، ترشی، روغن جامد، روغن مایع، قند و شکر، نمک، ادویه جات) خطر ابتلا به سندرم متابولیک را افزایش ‏دهد. واژگان کلیدی: الگوهای غذایی، الگوی غذایی سنتی، سندرم متابولیک، خرم‌آباد
مجید محمد شاهی، فاطمه حیدری، کریم مولا، بیژن حلی، منیره ایجادی، سیده زهرا امیریان، نادیا حفیظی،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: الگوی غذایی مناسب نقش مهمی در کنترل و درمان بیماری آرتریت روماتوئید دارد. بر این اساس، مطالعه حاضر با هدف بررسی ارتباط الگوی غذایی با نماگرهای فعالیت بیماری در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید انجام شد. مواد و روشها: این مطالعه مقطعی بر روی ۱۰۲ بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به کلینیک تخصصی روماتولوژی بیمارستان آریای اهواز در سال ۱۳۹۰ انجام شد. داده‌ها توسط پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، آنتروپومتریک و پرسشنامه بسامد خوراک نیمه کمی جمع‌آوری گردید. شدت درد بیماران بوسیله شاخص VAS مورد ارزیابی قرار گرفت و مقادیرCRP و RF نیز در نمونه‌های خون ناشتا اندازه‌گیری شد. اطلاعات جمع آوری شده توسط نرم افزار SPSS نسخه ۱۷ و با استفاده از آزمون‌های آماری t مستقل، آنالیز کوواریانس و رگرسیون خطی چند متغیره آنالیز شد. یافتهها: در این مطالعه سه الگوی غذایی غالب شناسایی شد: الگوی غذایی سالم، غربی و پرپروتئین. پس از تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر، الگوی غذایی سالم با مقادیر کمتر نمایه توده بدن، دور کمر، شدت درد و پروتئین واکنش‌گر C در ارتباط بود (۰۵/۰P<). در مقابل الگوی غذایی غربی ارتباط مثبت و معنی‌داری با نمایه توده بدن، دور کمر، درصد چربی و شدت درد داشت (۰۵/۰P<). در الگوی غذایی پرپروتئین افرادی که در بالاترین سهک قرار داشتند به طور معنی‌داری شدت درد کمتری گزارش کردند (۰۰۷/۰=‌P). نتیجه گیری: پیروی از یک الگوی غذایی سالم و حاوی مقادیر زیاد میوه، سبزی، حبوبات، سیر، زیتون و مغز دانه‌ها سبب بهبود وضعیت بیماری در افراد مبتلا به آرتریت روماتوئید می‌شود. واژگان کلیدی: الگوهای غذایی، آرتریت روماتوئید، التهاب، تحلیل عاملی
روشنک روستایی، ابوالقاسم جزایری، مجید حاجی فرجی، شیما جزایری، یداله محرابی،
دوره ۹، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

سابقه و هدف: اختلالات خوردن (Eating disorders) سندروم‌های روانشناختی مرتبط با چاقی هستند که وضعیت تغذیه افراد را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهند. مطالعه حاضر با هدف تعیین الگوهای غذایی غالب و رابطه آن با اختلالات خوردن در دختران نوجوان شهر تهران انجام پذیرفت. مواد و روشها: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی ۵۱۵ نفر از دختران دانش آموز دبیرستانی (۲۳۱ نفر مبتلا و ۲۸۴ نفر غیرمبتلا) انجام پذیرفت. کلیه دانش آموزان پرسشنامه‌های وضعیت جمعیت شناختی، رضایت از فرم بدن و پرسشنامه تکرر مصرف کیفی را تکمیل نمودند. الگوهای غذایی با روش تحلیل عاملی تعیین شدند. جهت به دست آوردن الگوهای غذایی مستقل از تحلیل مولفه‌های اصلی با چرخش واریماکس و مقادیر ویژه استفاده شد و سه الگوی غذایی به دست آمد. ‌OR و فاصله اطمینان ۹۵% برای ابتلا به اختلالات خوردن (متغیر وابسته) در رابطه با هر الگوی غذایی (متغیر مستقل) با استفاده از آنالیز رگرسیون لجستیک و در سه مدل با تعدیل اثر متغیرهای مخدوشگر محاسبه شد. یافتهها: سه الگوی غذایی غالب در افراد مورد مطالعه شناسایی گردید که عبارت بودند از: الگوی غذایی پر کربوهیدرات و پرچرب، الگوی غذایی پر پروتئین و پرچرب و الگوی غذایی پر فیبر و کم چرب. نسبت شانس تعدیل شده و فاصله اطمینان ۹۵% در چارک‌های امتیاز الگوهای غذایی غالب نشان داد که شانس ابتلا به اختلالات خوردن در چارک‌های الگوی غذایی پر پروتئین و پرچرب کاهش یافت و پس از تعدیل عوامل مخدوش کننده نیز روند کاهشی معنی‌دار در شانس ابتلا به اختلالات خوردن دیده می‌شود. در چارک‌های الگوی غذایی پر فیبر و کم چرب نیز شانس ابتلا به اختلالات خوردن روند افزایش معنی‌داری را نشان داد. هیچ یک از ویژگی‌های دموگرافیک، وزن و رضایت از بدن، در هیچ مدلی رابطه معنی‌داری را با اختلالات خوردن نشان ندادند. نتیجه گیری: به نظر می‌رسد الگوی پرفیبر-کم چرب (گیاهخواری) در نوجوانان با اختلالات خوردن مرتبط باشد و احتمالاً نوجوانانی که الگوهای غذایی گیاهخواری دارند، بیشتر از سایرین درگیر رفتارهای ناسالم کنترل وزن می‌شوند. واژگان کلیدی: الگوهای غذایی غالب، اختلالات خوردن، نوجوان
خانم مژگان ممتازپور، میترا ریحانی مارنانی، مرضیه جوانمردی،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۶ )
چکیده

سابقه و هدف: سن شروع قاعدگی از کشوری به کشور دیگر به علت تنوع منطقه‌ای متفاوت است و فاکتورهای ژنتیکی، محیطی و تغذیه‌ای بر آن تأثیر می‌گذارند. هدف این مطالعه تعیین رابطه الگوهای غذایی غالب با سن شروع قاعدگی در نمونه­ای از دختران نوجوان شهر اصفهان بود.

مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی-تحلیلی تعداد ۵۴۰ دانش‌آموز دختر با  محدودۀ سنی ۱۴-۱۲ سال (۴/۱ ۳/۱۳)، در اصفهان مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه‌گیری به صورت چند مرحله­ای خوشه­ای تصادفی صورت گرفت و جمع آوری متغیرها با استفاده از پرسشنامه بسامد غذایی نیمه کمی و پرسشنامه اطلاعات عمومی و شاخص‌های تن‌سنجی بوده است. الگوهای غذایی غالب و نسبت شانس برای رخداد قاعدگی زیر ۱۲ سال در ارتباط با الگوی غذایی محاسبه شد.

یافتهها: در بین الگوهای غذایی، سه الگوی غذایی غالب شناسایی شد که پس از تعدیل متغیرهای وزن، شاخص توده بدنی و فعالیت فیزیکی، دخترانی که نمره بالاتری از الگوی‌های غذایی چرب و جانک فود داشتند به نسبت افرادی که دارای الگوی غذایی مطلوب بودند به ترتیب شانس بیشتری (۰۰۱/۰p< ۳۶/۴-۵۳/۱ CI: ۹۵ %  و ۴۸ /۲ OR= ( و (۰۰۱/۰p< ۸۲/۴-۱/۲ CI: ۹۵ % و ۲ /۳OR=) برای وقوع قاعدگی کمتر از ۱۲ سال داشتند.

نتیجه گیری: دخترانی که از الگوهای غذایی چرب و جانک فود استفاده می‌کردند نسبت به افراد دارای الگوی غذایی مطلوب شانس بیشتری برای قاعدگی زودرس دارند. استفاده از الگوی غذایی سالم می‌تواند با رخداد طبیعی قاعدگی بالای ۱۲ سال مرتبط باشد و از وقوع قاعدگی زودرس کاسته گردد.

واژگان کلیدی: الگوهای غذایی، سن شروع قاعدگی، دختران نوجوان


رویا اقمشه، امیرمنصور علوی نایینی، خدیجه میرزایی، میرسعید یکان نژاد،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۶ )
چکیده

سابقه و هدف: چندین فاکتور در ایجاد فرتوتی سالمندان دخیل است و دراین میان فاکتور تغذیه یکی از عوامل مهم در ارزیابی تغذیه در نظر گرفته می‌شود. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط الگوی رژیم غذایی دریافتی و خطر ابتلا به سندرم فرتوتی انجام شد.
مواد و روشها: در این مطالعه مقطعی، ۲۵۰ زن و مرد ۶۰ تا ۷۵ ساله عضو کانون باز نشستگان قزوین به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابتلا به سندرم فرتوتی متوسط با داشتن۲ یا ۳ شاخص از شاخص‌های پنجگانه fried و همکاران : ۱) سرعت کم راه رفتن ۲) ضعف عضله ۳) خستگی ۴) فعالیت فیزیکی کم ۵) کاهش وزن غیر عمدی تعریف شد. وزن و قد سالمندان اندازه‌گیری شد. پرسشنامه عمومی و پرسشنامه معتبر و نیمه کمی بسامد خوراک (FFQ) به منظور ارزیابی رژیم غذایی مصرفی شرکت کنندگان در طول یک ماه گذشته تکمیل شد. برای تجزیه و تحلیل نتایج از نرم افزار  SPSS ۲۱استفاده شد. برای تعیین شانس ابتلا به سندرم فرتوتی متوسط بین چارک‌های الگوهای غذایی غالب از آزمون رگرسیون با کنترل متغیرهای مخدوشگر استفاده شد.
یافتهها: با استفاده از روش تحلیل عاملی، دو الگوی غذایی سالم و نا سالم در جمعیت مورد مطالعه به دست آمد. خطر بروز سندرم در بالاترین چارک الگوی غذایی سالم هم درمدل خام و هم بعد از تعدیل متغیرهای مخدوشگر به طور معنی‌داری کمتر از پایین‌ترین چارک الگوی غذایی سالم بود. شانس ابتلا به سندرم در بالاترین چارک الگوی غذایی سالم ۸۰% کمتر از چارک اول الگوی غذایی سالم بود.
نتیجه گیری: با افزایش چارک‌های الگوی غذایی سالم شیوع سندرم فرتوتی متوسط کاهش معنی‌داری یافت.


هدی مستقیمی، ابوالقاسم جزایری، شیما جزایری، مهدی تهرانی دوست، بهرام رشیدخانی،
دوره ۱۲، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۹۶ )
چکیده

سابقه و هدف: تاکنون مطالعه‌ای در خصوص ارتباط الگوهای غذایی و کارکردهای اجرایی انجام نشده ‌است. با توجه به این‌ که کارکردهای اجرایی بخشی از عملکردهای مغزی هستند که بر پیشرفت تحصیلی، رفتار و شناخت اثرگذارند و برخی مطالعات ارتباط الگوهای غذایی را با این متغیرها نشان‌ داده‌اند، مطالعه‌ حاضر با هدف تعیین ارتباط الگوهای غذایی و مقیاس‌های رفتاری کارکرد اجرایی در دانش‌آموزان دبستانی ۸-۶ ساله انجام‌شد.
مواد و روشها: این مطالعه مقطعی در ۳۷۴ دانش‌آموز (۱۸۴ پسر و ۱۹۰ دختر) ۸-۶ ساله‌ی پایه‌ اول تا سوم ابتدایی شهر قم انجام‌شد. دریافت‌های غذایی کودکان با استفاده از پرسش‌نامه‌ نیمه‌کمی بسامد خوراک و کارکردهای اجرایی با استفاده از پرسش‌نامه‌ درجه‌بندی رفتار کارکرد اجرایی (BRIEF) ارزیابی گردید. روش تحلیل عاملی جهت تعیین الگوهای غذایی غالب مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها: در مطالعه حاضر دو الگوی غذایی غالب شناسایی شد. الگوی غذایی سالم دارای مقادیر بالای سبزیجات، حبوبات، گوشت قرمز و میوه‌جات و الگوی غذایی ناسالم دارای مقادیر بالای مایونز، شیرینی‌جات، آبمیوه‌های صنعتی، گوجه، نوشابه‌ و میان‌وعده‌ها بود. پس از تعدیل مخدوشگرهای احتمالی، در افرادی که در نیمه‌ بالای الگوی غذایی سالم قرارداشتند، شانس عملکرد ضعیف در مقیاس‌های بازداری، کنترل هیجانی و شاخص تنظیم رفتار به طرز معنی‌داری کمتر بود. هم‌چنین افرادی که در نیمه‌ بالای الگوی غذایی ناسالم قرار می‌گرفتند، شانس بیشتری برای عملکرد ضعیف‌تر در مقیاس‌ کنترل هیجانی داشتند.
نتیجه گیری: الگوی غذایی سالم ارتباط مثبت با مقیاس‌های رفتاری کارکرد اجرایی به‌ویژه مقیاس‌های بازداری و کنترل هیجانی داشت و الگوی غذایی ناسالم با عملکرد ضعیف‌تر در مقیاس‌ کنترل هیجانی در ارتباط بود.



صفحه 1 از 1     

Iranian Journal of  Nutrition Sciences and Food  Technology
Persian site map - English site map - Created in 0.05 seconds with 39 queries by YEKTAWEB 4710