۳ نتیجه برای موانع
پریسا کشانی، مریم السادات فروید،
دوره ۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
سابقه و هدف: : با وجود توصیه به افزایش مصرف فیبر در برنامه غذایی بیماران دیابتی، میزان مصرف فیبر غذایی در آنها پایین است. این مطالعه کیفی با هدف تعیین مزایا و موانع درک شده در خصوص مصرف مواد غذایی پرفیبر از دیدگاه بیماران دیابت نوع ۲ انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش انجام شده از نوع مطالعه کیفی بود و در سال ۱۳۸۹ انجام شد. دادهها با استفاده از ۶ بحث گروهی متمرکز در ۵۵ بیماران دیابتی نوع ۲ (۳۴ تا ۷۰ ساله) جمعآوری شد. تحلیل دادهها با استفاده از روش تحلیل مطالعات کیفی استراوس و کوربین انجام شد.
یافتهها: مزایای درک شده در خصوص مصرف فیبر توسط بیماران دیابتی شامل کنترل بهتر قند خون، بهبود عملکرد گوارشی، پیشگیری و کنترل برخی بیماریها بود. موانع درک شده برای مصرف فیبر توسط شرکتکنندگان را میتوان به ۳ دسته تقسیمبندی کرد، شامل: موانع فردی (مانند: نداشتن آگاهی، نداشتن علاقه، نداشتن زمان کافی، هزینه، احساس خستگی، مشکلات دندانی، باورهای نادرست، ترس از هیپرگلیسمی، مشکلات گوارشی)، موانع اجتماعی (مانند: عدم آگاهی، نداشتن حمایت خانواده، فشار خانواده) و موانع آموزشی (مانند: نداشتن تبلیغات مناسب، آموزش ناکافی در جامعه، در دسترس نبودن مراکز آموزشی).
نتیجه گیری: مطالعه حاضر مزایا و موانع مؤثر بر مصرف فیبر را از دیدگاه بیماران دیابتی نوع ۲ مورد بررسی قرار داد که یافتههای آن میتواند در طراحی مداخلات آموزشی بر پایه مدل فرانظریهای و به کارگیری فرایندهای مناسب ایجاد تغییر رفتارهای تغذیهای و افزایش مصرف فیبر در بیماران دیابتی مورد توجه قرار گیرد.
واژگان کلیدی: موانع، مزایا، فیبرغذایی، دیابت نوع ۲
مرجان باژن، عصمت ناصری، فرنام شفیعی ثابت،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده
سابقه و هدف: نان ماده اصلی در سبد غذایی خانوارهای ایرانی است و روزانه قسمت اعظم انرژی، پروتئین، برخی از مواد معدنی و ویتأمین های مورد نیاز بدن را تأمین میکند. باتوجه به اینکه پارامترهای کیفی نان نقش مهمی در سلامتی و رضایت مصرفکنندگان دارد، مطالعه حاضر به منظور شناسایی چالشها و موانع فراروی ارتقای کیفیت نان از دیدگاه ذینقشان کلیدی و صاحبنظران مرتبط با زنجیره گندم، آرد و نان در کشور، نانوایان و مصرفکنندگان شهر تهران انجام شد.
مواد و روشها: پژوهش حاضر به روش کیفی انجام شد. دادههای کیفی با ۱۰ بحثگروهی متمرکز و ۳۴ مصاحبه انفرادی عمیق جمعآوری شد. در مجموع، ۱۱۷ نفر در این مطالعه مشارکت داشتند. روش انتخاب مشارکتکنندگان، نمونهگیری هدفمند و با حداکثر تنوع بود و با هدف شناسایی ذینقشان کلیدی و صاحبنظران از روش گلوله برفی استفاده شد. اطلاعات به روش تماتیک یا درونمایهای با نرمافزار MAXQDA۲۰۱۰ تحلیل شد.
یافتهها: عمدهترین چالشها و موانع ارتقای کیفیت نان به ترتیبِ درجه اهمیت شامل کیفیت پایین مواد اولیه، استفاده از افزودنیهای غیرمجاز در تهیه نان، آموزش و تجربه ناکافی کارگران نانوایی، مشخص نبودن متولی نان، عدم رعایت بهداشت فردی و محیط در نانواییها، نرخگذاری نان بدون توجه به هزینههای نانوا، تصویب صدور مجوز نانوایی بدون اعمال نظر کارشناسی، مقرون به صرفه نبودن استفاده از بهبوددهندهها برای نانواییها، دو نرخی بودن آرد، کوتاهی زمان پخت در تنور، حرارت مستقیم پخت، و عدم دقت کافی در خرید گندم به دلیل دولتی بودن سیستم خرید بودند.
نتیجه گیری: یافتههای مطالعه حاضر به فهم بهتر چالشها و موانع ارتقای کیفیت زنجیره گندم و آرد و نان در کشور کمک میکند. این اطلاعات میتواند برای سیاستگذاری و برنامهریزی در جهت ارتقای کیفیت تولید و عرضه نان مفید باشد.
مرجان باژن، فرنام شفیعی ثابت، دنیا شهامتی، کیانوش خسروی دارانی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۴ )
چکیده
سابقه و هدف: صنعت غذا به عنوان یکی از صنایع کلیدی کشور، نیازمند تعامل مؤثر با دانشگاهها برای ارتقای کیفیت محصولات و خدمات خود است. باتوجه به کمبود مطالعات در این زمینه، پژوهش کیفی حاضر با هدف شناسایی چالشها و موانع همکاری بین دانشگاه و صنعت غذا از دیدگاه ذینقشان و صاحبنظران این حوزه در کشور انجام شد.
مواد و روشها: جامعه آماری مطالعه شامل اعضای هیات علمی و صاحبنظران از سازمانهای مختلف مرتبط با موضوع تحقیق از جمله دانشگاهها، اداره استاندارد، سازمان غذا و دارو و صنعتگران حوزه غذا در سراسر کشور بود. روش انتخاب مشارکتکنندگان، نمونهگیری هدفمند و با حداکثر تنوع بود. تعداد ۳۹ نفر در این مطالعه مشارکت داشتند. دادهها با روش مصاحبه نیمه ساختارمند جمعآوری شد و به روش تماتیک با استفاده از نرم افزار MAXQDA۲۰۲۰ تحلیل گردید.
یافتهها: موانع تعامل دانشگاه و صنعت در چهار طبقه اصلی شامل چالشهای فرهنگی و نگرشی، چالشهای ساختاری و سازمانی، چالشهای دانشی و مهارتی، و چالشهای اقتصادی دستهبندی شدند. تعصبات و سوءتفاهمها، تفاوت در دغدغهها و رسالت دو نهاد، ضعف در زیرساختها، شکاف بین آموزشها و پژوهشهای دانشگاه با نیازهای صنعت، و تضاد منافع اقتصادی، از جمله در حوزه مالکیت فکری و تجاریسازی، از مهمترین چالشهایی هستند که همکاری مؤثر بین این دو نهاد را با مشکل مواجه کردهاند.
نتیجه گیری: یافتهها نشان میدهد که تقویت همکاری دانشگاه و صنعت مستلزم تغییرات اساسی در نگرشها، زیرساختها و رویهها است. برای دستیابی به این هدف، ضروری است سیاستگذاران و مدیران دانشگاهها و صنایع بر کاهش تعصبات، تسهیل انتقال دانش و فناوری، تقویت پژوهشهای مشترک و سرمایهگذاری در آموزشهای کارآفرینی تمرکز کنند.